وب رمان
دانلود رمان حرام‌ زاده بی رحم pdf |اثر جنیکا اسنو
  • نام: حرام‌ زاده بی رحم
  • ژانر: اروتیک، مافیایی، بزرگسال، عاشقانه
  • نویسنده: جنیکا اسنو
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: Miyu
  • تعداد صفحات: 295
زندگی برام خلاصه شده بود تو خشم و خشونت، درد؛ رنج ، خون. یا می‌کشی یا کشته میشی..اونقدر مرگ دورم پیچیده بود که دیگه یادم نمیومد زندگی چه مزه‌ای داشت.تااینکه دیدمش.یه دختر کوچیک و ظریف ک سعی میکرد وانمود کنه قویه .اما از چشماش میشد فهمیدچه جهنمی رو رد کرده ،باید ازش دورمیشدم ، چون من فقط می‌تونستم توی سیاهی بیشترغرقش کنم.ولی واسه اولین بار تو زندگیم ی چیزی توی قلبم تکون خورد ، اون سعی میکرد شکسته بودنشومخفی کنه ، اون ی عالمه راز داشت ، رازایی ک‌دوس داشتمم پیداشون کنم.چون برای اولین بار ی چیزي رو براخودم میخاستم،دیگه اون آدم بی‌احساس همیشه نبودم،میخاستم معصومیتی ک‌چسیبده بود بهش رومالِ خودم کنم...میخاستم بشکنمش ،تصاحبش کنم‌تاآخرین ذره‌‌ش...
دانلود رمان وارث یاغی pdf |اثر جنیکا اسنو
  • نام: وارث یاغی
  • ژانر: مافیایی، اروتیک
  • نویسنده: جنیکا اسنو
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: Miyu
  • تعداد صفحات: 302
بابام منو فروخت به یه آدم‌کش بی‌رحم تو مافیای روسیه؛ یه معامله واسه اتحاد بین  و کوزا نوسترا.یه ازدواج اجباری که توش قراره بشم اسیر مردی که بدون شک منو مثل مِلک شخصیش می‌بینه. مطمئن بودم مثل بقیه مردای مافیایی‌ای که تو زندگیم دیدم، خشن و بی‌رحمه.نیکولای پتروف... معروفه به روان‌پریشی که واسه یه اشتباه کوچیک، آدم می‌کشه. و من قراره تا ابد بهش وصل باشم؛ مثل یه وسیله که هر وقت خواست ازش استفاده کنه یا بندازه دور.تا اینکه یه روز دیدم خودم توی یه لباس عروس خونی ایستادم؛ لباس سفیدم قرمز شده بود از خون... فقط چون یه مرد موهامو لمس کرده بود و شوهرم اون‌و کشت.از کارایی که نیکولای ممکن بود برای به‌دست آوردن چیزی که می‌خواست بکنه، وحشت داشتم... از اینکه تا کجا ممکنه بره تا منو فقط واسه خودش نگه داره.
دانلود رمان تباهی pdf |اثر جنیکا اسنو
  • نام: تباهی
  • ژانر: مافیایی، اروتیک
  • نویسنده: جنیکا اسنو
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: Miyu
  • تعداد صفحات: 276
آناستازیا یه پرنسس واقعی بود، دختر یه رئیس مافیای روس.من؟ در حدی نبودم که حتی نگاش کنم.ولی بازم یه جور رابطه بین‌مون شکل گرفت. یه دوستی عجیب.اون تنها چیز خوب و درستی بود که تو زندگی دردناک و خشنم داشتم.تنها کسی بود که وقتی به زخم و کبودیهام نگاه می‌کرد، ته دلمو می‌دید و فکر نمی‌کرد من یه آشغال بی‌ارزشم.ولی ازش جدا شدم. پرتم کردن تو دنیای زیرزمینی پر از خشونت و مبارزه، نم «رَزورِنیه» شدم. یعنی «ویرونی».بعد از ده سال، دیگه چیزی از انسانیت تو وجودم نمونده بود. نه احساس، نه همدلی. فقط یه هیولا بودم، تشنه‌ی خون، با کلی جسد پشت سرم.واسه همین دنبالش می‌رفتم، از پشت پنجره‌ی اتاقش نگاش می‌کردم، یواشکی می‌رفتم تو خونه‌ش، بغلش می‌کردم وقتی خواب بود.وقتی مجبورش کردن با یکی دیگه ازدواج کنه، کاری رو کردم که تنها راه بود....
دانلود رمان شیفته pdf |اثر جنیکا اسنو
  • نام: شیفته
  • ژانر: عاشقانه‌ بیمارگونه، خشن، دارک
  • نویسنده: جنیکا اسنو
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: Miyu
  • تعداد صفحات: 132
من یه روانی‌کامل‌بودم.یه‌قاتل…آدم‌کش.سرد،حسابگر،بی‌رحم.سال‌هادنبال‌یه‌شکارخاص می‌گشتم.کسی که ایده‌آل باشه.من مریض بودم…وهیچ درمانی هم براش نبود.ولی وقتی آیلارودیدم،یه چیزی تووجودم عوض شد.فقط یه چیزتوذهنم بود:می‌خوامش.یه جوری مجذوبش شدم ک حتی حسِ گرفتن جون آدما هم جلوش کم می‌آورد.پس دنبالش کردم، زیر نظر گرفتم…و وقتی وقتش رسید… کشیدمش سمت خودم.ولی آیلا با همه فرق داشت.ترسش…اون سرکشی‌ش… یه چیزجدیدروتوتاریکیِ وجودم بیدارکرد.یه هیولا.یه کاری کردک دیگ این من نبودم ک اون رو شکار کرده بودم…اون شده بودشکارچی…من،شکارش.بایدمی‌ترسیدم،ولی نه…بیشترشیفته‌ش شدم.اون شده بودغنیمت طلاییِ من.فکر می‌کردم اگ جونشوبگیرم،اون هیجانِ نهایی رو تجربه می‌کنم.ولی… اشتباه می‌کردم.من بین دو حس گیر کرده بودم:یه طرف،دلم می‌خواست نابودش کنم…یه طرف دیگه،یه حس قوی‌ترمی‌گفت بایدمال من باشه…
دانلود رمان تمام‌ چیزای خطرناک pdf |اثر جنیکا اسنو
  • نام: تمام‌ چیزای خطرناک
  • ژانر: مافیایی، اروتیک، عاشقانه
  • نویسنده: جنیکا اسنو
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: Miyu
  • تعداد صفحات: 345
اون یه هیولا بود، یه قاتل، از اون مردایی که برادرام نمی‌ذاشتن حتی نزدیکشون بشم.جیو، برادر زن‌داداشم و رئیس کوزا نوسترا تو ساحل غربی، یه جورایی فامیل بود و خط قرمز.شاید واسه همین بود که این‌قدر بهش کشش داشتم. خشونت و مرگ انگار بهش چسبیده بودن، انگار از ته جهنم به دنیا اومده بود و از این حال و هوا کیف می‌کرد.  با همه اینا، من با خود شیطان رابطه شروع کردم و عاشقش شدم.  مجبور بودم همه‌چیز رو مخفی نگه دارم، چون می‌دونستم اگه برادرام بفهمن، جیو رو می‌کشن.ولی وقتی فهمیدم باردارم، دیگه پنهون کردنش غیرممکن شد.بدتر از اون، جیو و برادرام گیر یه گروه خطرناک جدید افتادن.یه موقعیت گند که می‌تونست همه‌چیز رو به هم بریزه و همه کسایی که برام مهم بودن رو بکشه تو خودش.از جمله عشق ممنوعه ام و بچه‌ای که قراره تو این جهنم به دنیا بیاریم...
دانلود رمان از من متنفر باش pdf |اثر مروارید
  • نام: از من متنفر باش
  • ژانر: عاشقانه، اروتیک، معمایی، بزرگسالان، خارجی
  • نویسنده: مروارید
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 816
یه بار وقتی هشت سالمبود، ترنتون ناکس رو دیدم.چون منو چنان هل داد تو تاب که دندونجلوم افتاد و بعد که داشتم گریه میکردم، پرتم کرد زمین و با قیچی افتاد به جون موهام، خوب پیش نرفت! حالا بعد از سال ها باز هم همو دیدیم اونم دقیقا وقتی که نسبت به گذشته جسور تر، شرور تر شده بود...
دانلود رمان گرگ بد بزرگ pdf |اثر Jenika Snow
  • نام: گرگ بد بزرگ
  • ژانر: تخیلی، اروتیک، خون‌اشامی، گرگینه‌ای
  • نویسنده: Jenika Snow
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: Miyu
  • تعداد صفحات: 206
میکالینایه تصمیم لحظه‌ای بود، شاید یه‌کم بی‌فکر، و بدون شک یه شوک حسابی برای همه‌ی کسایی که می‌شناختم… وقتی تصمیم گرفتم بزنم به جاده، برم اون‌ور آب، یه کشور غریبه، و واسه یه مدت نامعلوم اونجا بمونم.اجاره کردن یه کلبه‌ی کوچیک تو یه روستای اروپایی که مردمش زورکی دو کلمه انگلیسی حرف می‌زدن، بهترین راه فرار بود از پدر و مادر سخت‌گیر، دوستای دروغی، و آینده‌ای که به‌نظرم تاریک و بی‌امید می‌رسید..بدون اینترنت. بدون تلویزیون. فقط چیزای خیلی ضروری واسه زندگی.بی‌نقص. بدون استرس. دقیقاً همونی که لازم داشتم.یا شاید… کاملاً اشتباه کرده بودم.احساس می‌کردم یه نفر… یا یه چیزی… از توی اون جنگلای تاریک و ترسناک داره نگام می‌کنه.حس می‌کردم دارن دنبالم می‌کنن… تعقیبم می‌کنن.نمی‌دونستم چی یا کیه، ولی مطمئن بودم انسان نیست… و اینو هم مطمئن بودم که… اون منو می‌خواد.
دانلود رمان دلبر و پادشاه جن pdf |اثر lidia foxglove
  • نام: دلبر و پادشاه جن
  • ژانر: فانتزی، جادویی، عاشقانه، اروتیک
  • نویسنده: lidia foxglove
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: راحیل
  • تعداد صفحات: 392
شاید من اون دختری نبودم که کلارا می خواست باشم. این من بودم، پیش پادشاه جن ها، و نمی خواستم متوقف بشه. ده سال گذشته رو پادشاه جن ها توی غارهاش پنهون شده. درهاشو فقط برای یه هدف باز می کنه: به ازای هر شبی که یه دختر بخواد باهاش بگذرونه، یه سکه طلا میده. با وجود شهرت ترسناکش، دندون ها و چنگال هاش، دخترا سالم و سلامت برمی گردن و هیچ حرفی در موردش نمی زنن.آدم باید خیلی ناامید باشه که همچین پیشنهادی رو قبول کنه... یا خیلی کنجکاو. خب، همه میگن کنجکاوی همیشه بلای جونم بوده. زیادی باهوش برای یه دختر به این زیبایی. حالا خانواده ام در آستانه از دست دادن همه چیزه.
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!