وب رمان
دانلود رمان شیفته pdf |اثر جنیکا اسنو
  • نام: شیفته
  • ژانر: عاشقانه‌ بیمارگونه، خشن، دارک
  • نویسنده: جنیکا اسنو
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: Miyu
  • تعداد صفحات: 132

دانلود رمان شیفته pdf |اثر جنیکا اسنو

 

اسم رمان : شیفته [جلد 1] [مجموعه دیوانه و وسواسی]

نویسنده : جنیکا اسنو

ژانر : عاشقانه‌ بیمارگونه، خشن، دارک

تعداد صفحات : 132

من یه روانی‌کامل‌بودم.
یه‌قاتل…آدم‌کش.
سرد،حسابگر،بی‌رحم.
سال‌هادنبال‌یه‌شکارخاص می‌گشتم.کسی که ایده‌آل باشه.من مریض بودم…وهیچ درمانی هم براش نبود.ولی وقتی آیلارودیدم،یه چیزی تووجودم عوض شد.فقط یه چیزتوذهنم بود:می‌خوامش.یه جوری مجذوبش شدم ک حتی حسِ گرفتن جون آدما هم جلوش کم می‌آورد.پس دنبالش کردم، زیر نظر گرفتم…و وقتی وقتش رسید… کشیدمش سمت خودم.ولی آیلا با همه فرق داشت.ترسش…اون سرکشی‌ش… یه چیزجدیدروتوتاریکیِ وجودم بیدارکرد.یه هیولا.یه کاری کردک دیگ این من نبودم ک اون رو شکار کرده بودم…
اون شده بودشکارچی…من،شکارش.
بایدمی‌ترسیدم،ولی نه…بیشترشیفته‌ش شدم.اون شده بودغنیمت طلاییِ من.فکر می‌کردم اگ جونشوبگیرم،اون هیجانِ نهایی رو تجربه می‌کنم.ولی… اشتباه می‌کردم.
من بین دو حس گیر کرده بودم:
یه طرف،دلم می‌خواست نابودش کنم…
یه طرف دیگه،یه حس قوی‌ترمی‌گفت بایدمال من باشه…

خلاصه رمان :

آپارتمان حالا تو سکوت مطلق فرو رفته بود، جز صدای آروم نفس کشیدنش که تو فضا پخش میشد. وقتی مطمئن شدم خوابه، یواش و بصدا ازکمد بیرون اومدم و رفتم سمت تختش. اطراف اتاقو نگاه کردم. لباسهاش، کتاب پاره پوره اش که گوشه هاش تا خورده بود، چند تا خرت و پرت روی میز آرایشش.

رفتم سمت کشویی که ازش شورت درآورده بود، انگشتامو روی لباسای تاخورده و جورابای جفت شده کشیدم. یه شورت مشکی کوچولو پیدا کردم، انگشتمو انداختم زیر کشش و آوردم جلو صورتم، یه نفس عمیق کشیدم. بوی خاصی نمیداد، فقط بوی مواد شوینده، ولی خب… مال اون بود. انداختمش تو جیب پشتم.

یه دستبند پلاستیکی ارزونم دیدم رو میز، اونم گذاشتم تو جیبم. داشتم یادگاری برمیداشتم، مدرک هایی که ثابت کنن اینجا بودم… که اون دیگه جزوی از من شده، حتی اگه خودش نفهمه. کیف پولشم رو میز بود. بازش کردم و اسمشو خوندم، عکس و اطلاعات کارت ملیشو…. «آیلا.» اسم خاصی بود، واسه یه زن خاص، زنی که تو وجودم چیزای خاصی بیدار کرده بود.

خلاصه کتاب
من یه روانی‌کامل‌بودم.یه‌قاتل…آدم‌کش.سرد،حسابگر،بی‌رحم.سال‌هادنبال‌یه‌شکارخاص می‌گشتم.کسی که ایده‌آل باشه.من مریض بودم…وهیچ درمانی هم براش نبود.ولی وقتی آیلارودیدم،یه چیزی تووجودم عوض شد.فقط یه چیزتوذهنم بود:می‌خوامش.یه جوری مجذوبش شدم ک حتی حسِ گرفتن جون آدما هم جلوش کم می‌آورد.پس دنبالش کردم، زیر نظر گرفتم…و وقتی وقتش رسید… کشیدمش سمت خودم.ولی آیلا با همه فرق داشت.ترسش…اون سرکشی‌ش… یه چیزجدیدروتوتاریکیِ وجودم بیدارکرد.یه هیولا.یه کاری کردک دیگ این من نبودم ک اون رو شکار کرده بودم…اون شده بودشکارچی…من،شکارش.بایدمی‌ترسیدم،ولی نه…بیشترشیفته‌ش شدم.اون شده بودغنیمت طلاییِ من.فکر می‌کردم اگ جونشوبگیرم،اون هیجانِ نهایی رو تجربه می‌کنم.ولی… اشتباه می‌کردم.من بین دو حس گیر کرده بودم:یه طرف،دلم می‌خواست نابودش کنم…یه طرف دیگه،یه حس قوی‌ترمی‌گفت بایدمال من باشه…
خرید کتاب
45,000 تومان
https://webroman.ir/?p=6734
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!