وب رمان
دانلود رمان دلبر و پادشاه جن pdf |اثر lidia foxglove
  • نام: دلبر و پادشاه جن
  • ژانر: فانتزی، جادویی، عاشقانه، اروتیک
  • نویسنده: lidia foxglove
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: راحیل
  • تعداد صفحات: 392

دانلود رمان دلبر و پادشاه جن pdf |اثر lidia foxglove

 

اسم رمان : دلبر و پادشاه جن

نویسنده : lidia foxglove

ژانر : فانتزی، جادویی، عاشقانه، اروتیک

تعداد صفحات : 392

شاید من اون دختری نبودم که کلارا می خواست باشم. این من بودم، پیش پادشاه جن ها، و نمی خواستم متوقف بشه. ده سال گذشته رو پادشاه جن ها توی غارهاش پنهون شده. درهاشو فقط برای یه هدف باز می کنه: به ازای هر شبی که یه دختر بخواد باهاش بگذرونه، یه سکه طلا میده. با وجود شهرت ترسناکش، دندون ها و چنگال هاش، دخترا سالم و سلامت برمی گردن و هیچ حرفی در موردش نمی زنن.
آدم باید خیلی ناامید باشه که همچین پیشنهادی رو قبول کنه… یا خیلی کنجکاو. خب، همه میگن کنجکاوی همیشه بلای جونم بوده. زیادی باهوش برای یه دختر به این زیبایی. حالا خانواده ام در آستانه از دست دادن همه چیزه.

خلاصه رمان :

وقتی پادشاه جن (دیو) برای اولین بار پیام هاش رو فرستاد،
من یه دختربچه بودم. هر زن جوون و مجردی که حاضر بود به
قصرش بیاد، به ازای هر شبی که اونجا می گذروند، یه سکه
طلا می گرفت.
همه در موردش پچ پچ می کردن. ازشون چی می خواست؟
چرا دخترهای آدمیزاد رو می خواست؟
پادشاه جن یه مرد جوون بود که قبالا بعضی وقتا به شهر
میومد، با طلا هاش خودنمایی می کرد، سوار یه اسب سیاه می
شد و دوستاش همراهش بودن.
همه می گفتن اونا زشت، پر سر و صدا و حقه بازن. خطرناکن.
اما مسئله، همون طلا ها بود.
بعد از پیامش، دیگه هیچ وقت به شهر نیومد. حتی هیچ کدوم
از رعیت هاش هم نیومدن. حتی برای ضروری ترین چیزها،
مثل نمک هم معامله نمی کردن. انگار همه جن ها غیب شده
بودن.
اما اون هنوز اونجا بود. زن های ناامید از هر شهر و روستایی که
چند روز باهاش فاصله داشتن، به سمتش سفر می کردن و
سکه های طلاشون رو می گرفتن. بعضی وقتا یه دونه، بعضی
وقتا به اندازه یه هفته. یه سکه طلا مبلغ قابل توجهی بود،
تقریباً به اندازه قیمت یه اسب، یا یه کمد لباس مناسب برای
جذب یه شوهر پولدار…… کافی بود تا سرنوشت یه دهاتی رو
عوض کنه.
البته من کسی رو نمی شناختم که شخصاً رفته باشه پیشش،
اما داستان ها دهن به دهن می چرخید. دخترهایی که می
رفتن پیشش، زیاد در مورد تجربه شون حرف نمی زدن، فقط
می گفتن که اون دقیقاً همون چیزی رو می خواد که ممکنه
انتظار داشته باشی، اما شکایتی هم نمی کردن. این یکی از
بزرگترین رازهای منطقه بود. چرا پادشاه جن جوون گوشه گیر
شده بود و حاضر بود با هر دختر مجردی که به در خونش میاد
همخواب بشه، حتی اگه اون دختر زیاد هم جذاب نباشه؟
به نظر من، یه جور ابهام و رمز و رازی در مورد پادشاه وجود
داشت. وقتی خودم یه زن جوون شدم، وضعیتش تغییری نکرده
بود. مردم طوری در مورد جن ها حرف می زدن که انگار
نسلشون توی منطقه منقرض شده. می گفتن سال ها پیش،
می تونستی آتیش بازی هاشون رو شب ها از جاده ببینی،
آهنگ هاشون رو بشنوی. می گفتن دخترهای جن سوار بر
اسب وارد شهر می شدن، درست مثل مردهای خودشون،
شیطون و بازیگوش بودن.
شاید من از این ایده خوشم میومد، چون همیشه خیالاتی بودم،
همیشه غرق کتاب ها می شدم.
درست گوشه همون خونه سنگی بزرگی که من با پدرم و سه تا
خواهر بزرگترم توش زندگی می کردیم، کتابخونه اشتراکی
شهر بود و من اونقدر وقت اونجا می گذروندم که مدام
بخاطرش مسخره می شدم.
هفده سالم بود که داشتم یه کتاب رو ورق می زدم….. اسمش
»افسانه های محلی« بود. به یه طرح حکاکی شده از پادشاه
جن برخوردم. دهنی خندون پر از نیش داشت، یه یال موی
تیره و وحشی و دو تا شاخ کوچولو بالای سرش.
جن ها ( گابلین ها) توی »قلمروهای« کوچیکی زندگی
می کنن که بیشتر شبیه قبیله ست، ولی معمولا خیلی پولدارن،
چون توی پیدا کردن طلا و جواهر توی زمین خیلی مهارت
دارن. تو سال های آخر سلطنت شاه استفان، پادشاه جن های

خلاصه کتاب
شاید من اون دختری نبودم که کلارا می خواست باشم. این من بودم، پیش پادشاه جن ها، و نمی خواستم متوقف بشه. ده سال گذشته رو پادشاه جن ها توی غارهاش پنهون شده. درهاشو فقط برای یه هدف باز می کنه: به ازای هر شبی که یه دختر بخواد باهاش بگذرونه، یه سکه طلا میده. با وجود شهرت ترسناکش، دندون ها و چنگال هاش، دخترا سالم و سلامت برمی گردن و هیچ حرفی در موردش نمی زنن.آدم باید خیلی ناامید باشه که همچین پیشنهادی رو قبول کنه... یا خیلی کنجکاو. خب، همه میگن کنجکاوی همیشه بلای جونم بوده. زیادی باهوش برای یه دختر به این زیبایی. حالا خانواده ام در آستانه از دست دادن همه چیزه.
خرید کتاب
45,000 تومان
https://webroman.ir/?p=6598
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!