وب رمان
دانلود رمان فریاد سرخ pdf |اثر میترا حاجیان
  • نام: فریاد سرخ
  • ژانر: عاشقانه، پلیسی، فانتزی
  • نویسنده: میترا حاجیان
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 1352

دانلود رمان فریاد سرخ pdf |اثر میترا حاجیان

اسم رمان : فریاد سرخ

نویسنده : میترا حاجیان

ژانر : عاشقانه، پلیسی، معمایی

تعداد صفحات : 1352

تو روستای پدریم عاشق دختری شدم که برادرش ، بردارم رو سَر نوبت آبیاری درخت ها کشت بابام واسه انتقام رفت و اونم شد قاتلِ کسی که پسرشو کشت . بابای عشقم شرط گذاشت که  وقتی از خون پسرش میگذره که بشم شوهر دختر نابینا و فلجش داشتم دختری رو عقد میکردم که عاشق خواهرش بودم  سر سفره ی عقد‌عشقم بالای سرمنو خواهرش قند می‌سابید و عاقد منتظر بله گرفتن بود که در باز شد و خبر آوردن بابام توی زندان …

خلاصه رمان :

یهو یاد شال نباتی رنگم افتادم که تازه خریده بودمش ، سریع رفتم تو اتاق و ساکم رو عجله ای باز کردم و همه وسیله‌های داخلش رو ریختم بیرون،

و از بینشون شالم رو پیدا کردم و بردمش دادم به مهدی طاقت دیدن سپهر رو اونجوری درب و داغون نداشتم .

مهدی شال رو ازم گرفت و پارچه ی قبلی دستش رو باز کرد و شالم رو دور دستش پیچید کف دستش بدجوری خونریزی داشت .

همش سعی میکرد وقتی بهم نگاه می‌‌کنه لبخند بزنه تا بهم بفهمونه که حالش خوبه .

چقدر دلم می‌خواست همون جوری که سامان تو بغل سپهر زار می‌زنه خودمو تو بغلش بندازم و حسابی واسه درداش گریه کنم،

چند ساعتی از رفتن مهدی و سپهر می‌گذشت، جو خونه شون آروم تر شده بود،اهالی هم کم کم وقتی می‌دیدند که دعوا تموم شده،

پراکنده می‌شدند و نمایش واسش به آخر رسیده بود و هر کدوم یه طرفی می‌رفتند .

اما بعضی هاشون که انگار کلی صحبت و غیبت واسه ادامه ی ماجرا داشتند،

چون تو کوچه منتظر ایستاده بودند و سرهاشون خم شده کنار صورت خشن آقا جلال که صدای داد و بیدارش تو سرم سوت می‌کشید، و باعث شده بود که سرم از درد نبض بگیره.

به خاطر آروم کردن آقا جلال بعد رفتن داداش هاش بابا ، باهاش گوشه ی حیاطشون در حال حرف زدن بود،

بوی سیگار تند و بد بوی آقا جلال درد سرم رو بیشتر کرده بود،

به بهونه‌ی سر زدن به فربد اومدم خونه و رفتم کنار حوض همونجا روی سکوی کنار حوض نشستم.

شروع کردم به ریختن آب خنک حوض رو صورتم با ریختن هر بار آب روی صورتم انگار از درد سرم کم می‌شد،

خنکی آب انگار آتیش صورت و سرم رو کم می‌کرد تو دلم دعا دعا میکردم که دست سپهر چیزی نشده باشه و زود خوب بشه،

مغرور و غد مثل بچگی هاش ، با اینکه حریف پدرش تو دعوا های همیشگیش با مادرش می‌شد…

خلاصه کتاب
تو روستای پدریم عاشق دختری شدم که برادرش ، بردارم رو سَر نوبت آبیاری درخت ها کشت بابام واسه انتقام رفت و اونم شد قاتلِ کسی که پسرشو کشت .  بابای عشقم شرط گذاشت که  وقتی از خون پسرش میگذره که بشم شوهر دختر نابینا و فلجش داشتم دختری رو عقد میکردم که عاشق خواهرش بودم  سر سفره ی عقدعشقم بالای سرمنو خواهرش قند میسابید و عاقد منتظر بله گرفتن بود که در باز شد و خبر آوردن بابام توی زندان …  
خرید کتاب
55,000 تومان
https://webroman.ir/?p=5211
لینک کوتاه:
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!