وب رمان
دانلود رمان کتی (1 جلدی) لینک مستقیم | برای اندروید ،آیفون،pdf

اطلاعات

دانلود رایگان رمان کتی (۱ جلدی) با لینک مستقیم | برای اندروید ،آیفون،pdf

 

 

  • رمان #کتی  +۱۸
    نویسنده : ناشناس
  •  توجه : به دلیل حجم فایل Pdf به دو قسمت تبدیل شده و کامل است و Apk یک قسمت و کامل است 

خلاصه : داستان درباره دختری هست به اسم کتی

که از طریق چت با پسری به اسم متین اشنا میشه

و با هم قرار میزارن عاشق هم میشن کتی کاره مهاجرتش درست میشه

و میخواد از ایران بره و متین رو تنها بزاره

و طی اتفاقاتی متین میمیره و کتی یه مدتی افسردگی میگیره و……………

پایان باز…..

 

 

 

قسمتی از متن رمان کتی:

 

از آزمایشگاه شیمی اومدم بیرون

و مانتو ی سفید رنگی که ھمیشه تو آزمایشگاه باید تنمون
می کردیمو در اوردم

گرفتم دستم

و به طرف ساختمون مجاور که کمد وسایلم بود راه افتادم.


دستمو گذاشتم رو جیب شلوار جینم

و موبایلمو لمس کردم، اما مطمئن بودم ھیچ خبری نبود

و
voice messageیا missed callای نداشتم.

 

ھنوزم عادت نکرده بودم که دیگه وقتی کلاسم تموم


می شه نباید منتظر ھیچ پیغامی ازش باشم…

 

ساعت حدود ۱۰شب بود و راھروھا و کلاسا


خلوته خلوت بودن.

رسیدم به راه پله ھای قدیمی و چوبی)

 

این ساختمون دانشگاه جزو
ساختمونھای فوق العاده قدیمی و کلاسیک شھر بود و تا حدودی شبیه موزه!

خصوصا با عکس
ھای سیاه و سفید

 

دانشجوھای فارق التحصیل بین دھه ی ۴۰تا ۶۰میلادی که به دیوارای
راھرو بود،

این ذھنیت رو بیشتر تداعی می کرد

 

که داری تو موزه قدم می زنی!

 

البته ھرچند که
نشانه ھای زیادی از قرن بیست و یک مثل دستگاھھای پرینت

 

و فتو کپی و ماشین ھای خودپرداز
پول تو راھرو سریع یادت مینداخت که کجایی

(! بالاخره به در خروجی رسیدم.

تازه یادم افتاد
کاپشنم تو کمدمه )

(locker

و مجبورم این چند قدم فاصله ی بین دو تا ساختمونو قندیل ببندم!


آستینای پلیورمو کشیدم پایینو کلمم فرو بردم تو یقه ام و نفسمو حبس کردم!

 

رمان کتی pdf

 

انگار که می خواستم شیرجه بزنم تو آب!

در و باز کردم و با اولین سوز وحشتناکی که خورد تو صورتم

 

طبق
معمول بر پدر و مادر آب و ھوای این کشور یخ بندون لعنت فرستادم

و سعی کردم قدمامو تند تر
کنم، اما به خاطر برف زیادی که نشسته بود

 

و بیشترشم یخ زده بود از دویدن پشیمون شدم!
“والاغیرتا یه امروزو نخور زمین

که ھرچی دست انداز و برامدگی در نواحی پشتی بدنت بود

بس که رو این یخا کوبیده شده زمین به کل آسفالت شده

و چیزی ازش باقی نمونده”!

بالاخره رسیدم
به اون یکی ساختمون که بر عکس قبلی

یه ساختمون خیلی مدرنه و جدیدا ساختنش.

درو باز


کردم و داخل سالن شدم،

تو ھال اصلی طبق معمول چند نفری بودن،اما نسبتا خلوت تر از


ھمیشه بود، اونم به خاطر دیروقتیه ساعت بود.

چند تا پسر چینی با اون لھجه ی مزخرفشون که


آدمو یاد عق! زدن میندازه داشتن میخندیدن

و حرف می زدن و کنارشون ھم یه دختره نشسته


بود رو پای یه پسره و شدیدا مشغول کندن لبای ھم!

 

یکی از دستای پسره ھم داشت پشت
دختره رو ماساژ میداد و اونیکی دستشم جلوی دختره داشت کند و کاو می کرد.

کمدم طبقه ی
دوم بود، رفتم طرف راه پله ھا که شنیدم

 

یکی با صدای بلند داره با موبایلش فارسی حرف می
زنه. دیگه برام عادی شده بود

، به قول بچه ھا اینجا دانشگاه تھران بود بس که ایرانیا زیاد بودن!

 

رمان کتی pdf


در حین بالا رفتن پنج شش تا پله ی باقی مونده سعی کردم

گوشامو تیز کنم ببینم از حرفاش
سر در میارم یا نه)!

 

یکی از سرگرمی ھای مورد علاقه ام اینه!

خصوصا که حتی اگه بیخ گوش


طرف ھم وایساده باشم تشخیص

نمی ده ایرانیم و راحت حرفشو می زنه!

گاھیم چه حرفایی(!
رفتم طرف کمدمو مانتوی آزمایشگاه و جزوه ھامو

گذاشتم تو کمد، طبق معمول به عکسش که
رو در کمدمه یه نگاه کردمو لبخند زدم،

انگشتمو اوردم بالا و گذاشتم رو لبمو چسبوندم به عکس.

 

رمان کتی رایگان


” خداحافظ تا فردا” کاپشنمو برداشتم و یه بار دیگه یه نگاه به عکس کردم و در کمدو بستم و
رفتم به سمت راه پله ھا. سرم پایین بود

و داشتم زیپ کاپشنمو می بستم که صدای ھمون


پسره که چند دقیقه قبل داشت با موبایلش حرف میزد

و از فاصله ی نزدیکتر شنیدم. رفتم که از
کنارش رد بشم که یه لحظه چشمش افتاد به من و سر تا پامو برانداز کرد

منم بی نفاوت از
کنارش رد شدم و رفتم پایین.داشتم ساعتو نگاه می کردم

که ببینم موقع اومدن کدوم اتوبوسه و


با کدومشون می تونم برم که موبایلم زنگ زد.

رمان کتی pdf

– سلام کتی جان. کجایی؟
– – سلام باربد. کلاسم تموم شده می خوام برم خونه.
– ئه خوب وایسا دارم میام دنبالت، نزدیکم

 

 

این رمان ها را اگه نخوندی وب رمان بهت پیشنهاد میکنه:

 

  • دانلود رایگان رمان لذتی از جنس گناه (۱ جلدی) | برای اندروید ،آیفون،pdf

https://webroman.ir/?p=1123
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!