وب رمان
دانلود رمان یاس pdf |اثر نیایش آرا
  • نام: یاس
  • ژانر: عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده: نیایش آرا
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 250

دانلود رمان یاس pdf |اثر نیایش آرا

 

اسم رمان : یاس

نویسنده : نیایش آرا

ژانر : عاشقانه،اجتماعی

تعداد صفحات : 250

یاس، زنی مستقل که پس از شکست عشقی گذشته‌اش، به سختی به امیر اعتماد می‌کند. اما پدر سنتی‌اش و تردیدهای امیر، رابطه‌شان را به بن‌بست می‌کشاند. ارشام، با پیشینه‌ای متفاوت از یاس، با عشق بی‌قیدوشرط به او نزدیک می‌شود و آن‌ها با هم ازدواج می‌کنند. اما وقتی امیر به همسری دخترخاله‌ی ارشام درمی‌آید، رازهای گذشته و احساسات فروخورده، همه را درگیر یک بحران عاطفی می‌کند…

خلاصه رمان :

_توحتی نزاشتی حرف بزنم ببین یاس من فکر میکنم حق با پدرته ما بدرد هم نمیخوریم شرایطمون فرق داره من از همسرم جدا شدم و بچه دارم ولی تو مجردی.

_جازدی امیر پس اون همه حرفای قشنگت چیشد؟ تو به من قول دادی._من باید برم بعدا باهات تماس میگیرم خدافظ.

بدون خدافظی قطع کردم و با صدای بلند گریه کردم سارا وارد اتاق شد و گفت : چی شده چرا گریه میکنی یاس؟از شوهرتون بپرسید معلوم نیست چی به امیر گفته زنگ زد می‌‌گه پشیمون شده…

ببین من تورو مثل بچه ی نداشتم دوست دارم اگه باهات خیلی صمیمی نیستم بزار بحساب اینکه بلد نیستم مادری کنم چون هیچ وقت فرزندی نداشتم… حق با پدرته اخه چرا؟ مگه کم خواستگار داری کوری یا کچل که میخوای زن این پسر بشی. _من دوسش دارم.

توالان متوجه نمیشی ولی من مطمعنم بعدا پشیمون میشی ولی دیگه دیر الانم پاشو بریم با هم صبحانه بخوریم من با پدرت حرف میزنم ببینم چی می‌شه._قول. قول، حالا پاشو این همه اشک از کجا میاری دختر. با هم پایین رفتیم و بعد صبحانه جلو تلویزیون دراز کشیده بودم.

یاس غذای پدر تو اماده میکنم واسش ببر باهاشم حرف بزن با صدای لرزونی گفتم: قبول نمی‌کنه. _من چی بگم مادر من میرم اماده کنم غذارو تو هم برو لباس بپوش.

به اتاقم رفتم و اماده شدم از پله ها پایین اومدم من امادم بدین ببرم.بیا مادر ببر مواظب خودت باشی.صورتشو بوسیدم و گفتم مثل مادر خودم دوستون دارم شما خیلی خوبین سوار ماشینم شدم به سمت مغازه پدرم به راه افتادم پدرم فرش فروشی داشت از بازاری‌های قدیم به آدم خوب وخیره.

وارد مغازه شدم و گفتم: سلام_سلام بابا جان خوبی بیا بشین رو کرد به پسری که هنوز پشتش به من بود و گفت خب ارشام جان پسند شد؟ قراردادو ببندیم!

با خودم گفتم چه بی ادب برنگشت یه سلام کنه ولی خوش پوش بود کت و شلوای مشکی اسپرت پوشیده بود. پسرم، دخترم یاس هستن.برگشت منو دید گفتم: سلام.

_سلام خانوم یاس خوشحالم از دیدنتون.همچنین جناب… با پدر دست داد و بعد خدافظی رفت.چرا ویستادی بیا بشین.سبد و روی میز گذاشتم و گفتم بخورین سرد شده حتما. پسر آقای ماشالله نمایشگاه مبل و فرش داره پسر دوست قدیمیه…

تو دلم گفتم خب بمنچه از امیر بگین امیر چیشد_سارا زنگ زد گریه باز راه انداختی صبح؟با خجالت سرم پایین انداختم. _ببین یاس یبار حرفامو می‌زنم و تمام دیگه نمیخوام حرفی از این پسره بشنوم من تورو آزاد گذاشتم فکر نمی‌کردم خطا کنی.

خلاصه کتاب
یاس، زنی مستقل که پس از شکست عشقی گذشته‌اش، به سختی به امیر اعتماد می‌کند. اما پدر سنتی‌اش و تردیدهای امیر، رابطه‌شان را به بن‌بست می‌کشاند. ارشام، با پیشینه‌ای متفاوت از یاس، با عشق بی‌قیدوشرط به او نزدیک می‌شود و آن‌ها با هم ازدواج می‌کنند. اما وقتی امیر به همسری دخترخاله‌ی ارشام درمی‌آید، رازهای گذشته و احساسات فروخورده، همه را درگیر یک بحران عاطفی می‌کند... 
خرید کتاب
35,000 تومان
https://webroman.ir/?p=6165
لینک کوتاه:
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    مطالب محبوب
    • مطلبی وجود ندارد !
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!