«این رمان، دلنوشتهایست از عشقِ برکه و یزدان؛ دو دلی که در گردباد «نشدنها» به هم چنگ میزنند. داستانی از اشتیاقی سوزان، از تلاشهایی که گاه به جرقهای امید میرسد و گاه در تاریکی «نمیشود»ها گم میشود. اما چه زیباست این تقلا کردن در مسیر عشق! خواندنش نه فقط لطف که ضرورتی ست برای هر قلب تپندهای...»