دانلود رمان آبان pdf |اثر هاله نژاد صاحبی

دانلود رمان آبان pdf |اثر هاله نژاد صاحبی

اسم رمان : آبان

نویسنده : هاله نژاد صاحبی

ژانر : عاشقانه، ازدواج اجباری

تعداد صفحات : 2934

آبان زند… دختره هفده ساله‌ای که به طریقی خون بس یک مرد متاهل میشه! مردی جذاب که دلبسته همسرشه اما مجبور میشه آبان و عقد کنه!

خلاصه رمان :

با سرخوشی از روی تخت برخاست.حال یک زندانی عفو خورده را داشت.

زندانی که گمان می‌کرد تا ابد داخل زندان می‌ماند اما خبر آزادی اش را شنیده،

یا حتی پرنده ای در قفس که در آرزوی پرواز است و یک آن در قفس اش را باز دیده…

به سمت لباس‌هایی که حالا به جای ساک داخل کمد چیده شده بودند رفت.

ذوق زده لباس هایش را وارسی میکرد و حواسش به لبخند واقعی حافظ نبود…

مانتو تقریباً بلند آبی رنگش را از روی رگال برداشت و ناخواسته از شدت خوشحالی نشان حافظ داد. این خوبه؟ مناسبه؟

فارغ از آن زمان‌هایی که زیادی عاقل بود گاهی چنان کودکانه رفتار میکرد که به خنده ات می انداخت.

در این لحظات دقیقا شبیه یک کودک تخس و بامزه میشد که همگان را ترغیب میکرد لپ‌هایش را گاز بگیرند.

دست هایش روی هم گذاشت و‌ گفت:تایید حافظ دلش را قرص کرد.

خوبه همینو میپوشم شال آبی ندارم… اما سفید دارم… بهش میاد نه؟

لبخندش وسعت گرفت.دقیقا مانند یک کودک برای بیرون رفتن ذوق داشت.

و او بدون آن که توی ذوق اش بزند پا به پای اش جلو می آمد.:آره سفید قشنگه.

شال و مانتو را بغل گرفت و بعد از برداشتن جین یخی رنگ‌اش، لبخند زنان راهی حمام شد.

حافظ که تا آن لحظه با لبخند نظاره گر او و اداهایش بود با رفتن آبان داخل حمام چهره اش در هم رفت.

هرچه به تاریخ طلاق نزدیک میشدند بیشتر از قبل عذاب وجدان میگرفت.

یک جنون آنی… یک حرص بیجا… یک انتقام کورکورانه … نتیجه اش شده بود دوشیزه نبودن یک دختر هفده ساله…دختر هفده ساله ای که تا چند روز دیگر مطلقه هم می شد.

این روزها نمیدانست به حال کدامشان بیشتر ببارد.خودش…ریحانه ….و یا آبان!

لباس هایش را که عوض کرد با ذوقی که نمی‌توانست مهارش کند از حمام خارج شد.

با لبخندی که هیچ‌گونه جمع نمیشد به سمت حافظ آمد و پرسید:خوبه؟ بریم؟ دل و دماغی برای آمدن نداشت.

تمام ذهنش درگیر ریحانه و رابطه بینشان بود.اما با تمام این وجود ذوق آبان اجازه نمیداد زیر قول و قرار امشب بزند.