وب رمان
دانلود رمان پوتوس pdf |اثر مهدیه سادات ابطحی ایوری
  • نام: پوتوس
  • ژانر: جنایی، عاشقانه
  • نویسنده: مهدیه سادات ابطحی ایوری
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 404

دانلود رمان پوتوس pdf |اثر مهدیه سادات ابطحی ایوری

 

اسم رمان : پوتوس

نویسنده : مهدیه سادات ابطحی ایوری

ژانر : جنایی، عاشقانه

تعداد صفحات : 404

کریس سعی می‌کند مانا را متوقف کند، اما او گوش نمی‌دهد. سائوپائولو، با آن هیاهوی مرگبارش، شاهد ورود دختری ایرانی است که می‌خواهد قاتل آندریاس را پیدا کند. اما مانا خبر ندارد که با این تصمیم، خود را در تله‌ای مرگبار انداخته است. آیا زنده می‌ماند تا حقیقت را کشف کند؟ و وقتی بفهمد قاتل، همان کسی است که به او نزدیک شده، چه واکنشی خواهد داشت؟…

خلاصه رمان :

کریس با خیالی آسوده بیسیم را پایین آورد و سر چرخاند تا نگاهی به مانا که تا جایی که میتوانست دور نشسته بود بی‌اندازد. با دیدن او که بی صدا اشک میریخت نفسی گرفت و برخاست،

جت، آرام آرام حرکت می کرد تا برای برخاستن آماده بشود و این دل مانا را به تب و تاب می انداخت کریس روی مبل مقابل او نشست و پا روی پا انداخت با لبخند گفت: سال پیش برای یه معامله ی پر سود به مکزیک سفر کردم اون روز این قدر گرم بود که حاضر بودم همه چیزم رو بدم تا فقط برای یک لحظه یه نسیم خنک به صورتم بوزه اما به جاش یه معامله ی بهتر کردم،

_محموله در ازای یک هواپیمای خصوصی، مانا دستی به گونه هایش کشید تا اشک‌هایش را پاک کند. نگاه از پنجره گرفت و به کریس داد چشمانش را از روی لبخند گشاده ی او بالا کشاند و به مردمک‌هایش دوخت سکوت کرد،

که زن کنارشان ایستاد و بطری نوشیدنی محبوب کریس را پس از باز کردن درب آن با احترام روی میز گذاشت. کریس بطری را برداشت و خطاب به زن گفت: یه لیوان آب بیار. زن که برای اطاعت امر از آن‌ها فاصله گرفت کریس لبه ی بطری را به لب‌هایش چسباند و جرعه ای نوشید،

سپس رو به مانا گفت: اگه من به اندازه ی تو اشک می‌ریختم تا الآن از شدت سردرد دیوونه می شدم. مانا با بغض لب زد: برای تو عادیه از دست دادن نزدیکانت،مردن آدم‌های بی گناه، این قدر خونسرد رفتار می‌کنی که انگار هیچ اتفاق خاصی نیوفتاده.

زن لیوان آب را روی میز گذاشت و با اشاره ی کریس دور شد. هواپیما از روی زمین برخاست و به پرواز درآمد که نگاه مانا ناخودآگاه سمت پنجره کشانده شد،

قلب بی تابش بی تاب تر گشت که کریس لیوان آب را از روی میز برداشت و سمت او گرفت با لبخندی تلخ گفت: برای تو هم عادی میشه.

مانا بینی اش را بالا کشید و با با چشم های متورمش متورمش، خیره ی لیوان شد. آن را بی تشکر از دست کریس گرفت و جرعه ای نوشید که همزمان صدای زنگ موبایلش هم برخاست لیوان را روی میز گذاشت و گوشی اش را از کوچک ترین و دم دستترین جیب کوله اش بیرون کشید.

 

خلاصه کتاب
کریس سعی می‌کند مانا را متوقف کند، اما او گوش نمی‌دهد. سائوپائولو، با آن هیاهوی مرگبارش، شاهد ورود دختری ایرانی است که می‌خواهد قاتل آندریاس را پیدا کند. اما مانا خبر ندارد که با این تصمیم، خود را در تله‌ای مرگبار انداخته است. آیا زنده می‌ماند تا حقیقت را کشف کند؟ و وقتی بفهمد قاتل، همان کسی است که به او نزدیک شده، چه واکنشی خواهد داشت؟...
خرید کتاب
40,000 تومان
https://webroman.ir/?p=6188
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!