وب رمان
رمان جنون دلبستگی pdf

اطلاعات

رمان جنون دلبستگی pdf

 

قسمتی از رمان:

به محض اینکه نیکو در را باز کرد، غریدم.

_ از شرش خالص شو.

یک بازویش را به چهارچوب در تکیه داده و با دست دیگر دهانش را می مالید تا

جلوی نیشخندش را بگیرد.

_ نمی دونم درباره چی حرف می زنی.

_ مزخرفه. می خوام جیانا تا فردا صبح از ساختمونم خارج بشه. و اگه فکر می

کنی جدی نیستم، راهی پیدا می کنم تا برات کامال شفافش کنم، آس.

لحنم سرد بود، اما وقتی دوباره شروع به حرف زدن کردم، با لحنی گرم پرسیدم.

_ زنت چطوره؟

چشمانش برق زد.

https://webroman.ir/?p=2576
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!