وب رمان
دانلود رمان پروانه می‌خواهد تو را pdf |اثر فاطمه قیامی
  • نام: پروانه می‌‌خواهد تو را
  • ژانر: عاشقانه،اجتماعی
  • نویسنده: فاطمه قیامی
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 2292

دانلود رمان پروانه می‌خواهد تو را pdf |اثر فاطمه قیامی

 

اسم رمان : پروانه می‌خواهد تو را

نویسنده : فاطمه قیامی

ژانر : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : 2292

برکه‌ سماوات دلباخته‌ی کاوه؛ پسرعمه‌ی پزشکش است و تمام خانواده آن‌ها را نامزد هم می‌دانند اما کاوه در نهایت سنگدلی برکه را پس می‌زند و مقابل چشم همه برکه را کوچک کرده اما….

خلاصه رمان :

صدای جابه جایی ظروف از آشپزخانه پلک‌های بسته اش را باز می‌کند نچ کلافه‌ای زیرلب زمزمه می‌کند و در دل برای بار هزارم مسببش را لعنت می‌کند.

سوزش بخیه ها و درد قسمت قفسه ی سینه کم کم آزاردهنده شده اما سرسختانه در برابر سوال کاوه برای گرفتن مسکن مقاومت کرده بود.

به زحمت کمی خودش را به سمت عسلی می کشاند تا کنترل را بر می دارد که سایه ی کاوه رویش می‌افتد: غذای اویل رو دادم خودت چیزی نمی‌خوری؟

متنفر است از اینکه مدیون کسی شود و حال به لطف دخترک مو حنایی احمق مدیون کاوه شده،

لب‌های خشک شده اش را به زور تکان می‌دهد خیرکاوه عینکش را برداشته و مبل روبه رویش می نشیند.

گوشه ی چشمانش را می فشارد و خسته نگاهش می کند: _نمی خوای شکایت کنی؟بدخلق و عصبی پلک می بندد نه.

زدن آش و لاشت کردن می‌فهمی؟ شانس آوردی چاقو چند سانت اونورتر نخورده و زخمت سطحیه. وگرنه….

به میان حرفش می‌پرد_ وگرنه الان سردخونه بودم و یه گله آدم از دستم خلاص بودن_خفه شو!

پلک باز کرده و متمسخر به کاوه می‌نگرد عه توام از این حرفا بلدی؟!کاوه عصبی تن جلو می کشد،

_نزدیک سی سالته بچه نیستی که هر روز یه گندی بالا میاری تمام بدنت جای مشت و لگده‌خونسرد لب کج می کند:به تو ربطی نداره دکتر.

کاوه عصبی و کلافه از روی مبل بلند می‌شود،ممکن بود پای برکه بشکنه می‌فهمی؟ چرا عین لات‌ها به اون دختر حمله کردی؟

_الان نگران نامزدتی؟کاوه شوکه میان سالن می ایستد چی؟! تک خنده زده و چهره اش از سوزش بخیه در هم می‌شود.

_چرا گورتو گم نمی‌کنی کاوه؟ خیلی نگران نامزدتی برو پیشش اینجا چه گهی می‌خوری‌صدای نفس‌های عصبی کاوه را حس می کند اما بی اهمیت ادامه می دهد:درو هم پشت سرت ببند.

صدای کوبیده شدن در همزمان می‌شود با صدای بلند و عصبانی کاوه_مرتیکه ی خر!

چکه چکه ی قطره های آبی که از شیر هرز شده به کف سینک برخورد میکنند تنها صدایی است که سکوت سنگین سوئیت را می‌شکند،

حتی اویل هم گوشه ای از سالن در خود جمع شده خوابیده است، اما او هر چقدر تلاش کرده بود؛ نتوانسته بود پلک روی هم بگذارد.

مدام خاطرات گذشته در ذهنش جولان می‌داد و این میان هر ازگاهی به یاد مشت و لگدهایی که از آن سه قلچماق خورده بود دندان‌هایش روی هم کیپ شده بود.

خلاصه کتاب
برکه‌ سماوات دلباخته‌ی کاوه؛ پسرعمه‌ی پزشکش است و تمام خانواده آن‌ها را نامزد هم می‌دانند اما کاوه در نهایت سنگدلی برکه را پس می‌زند و مقابل چشم همه برکه را کوچک کرده اما....
https://webroman.ir/?p=5402
لینک کوتاه:
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!