وب رمان
دانلود رمان شانس یا سرنوشت pdf |اثر فاطمه د
  • نام: شانس یا سرنوشت
  • ژانر: استاد دانشجویی، درام، معمایی
  • نویسنده: فاطمه د
  • ویراستار: وب رمان

دانلود رمان شانس یا سرنوشت pdf |اثر فاطمه د

 

اسم رمان : شانس یا سرنوشت

نویسنده : فاطمه د

ژانر : استاد دانشجویی، درام، معمایی

تعداد صفحات : 1094

دیاکو تهرانی موفق ترین طلاوجواهرساز ایرانی بعداز چندسال به ایران برمیگرده و نوید برادرش مجبورش می‌کنه توی یک مهمونی شرکت کنه اواسط مهمونی متوجه می‌شه نوید داره به دختری دست درازی می‌کنه گیتی رو نجات میده و وقتی می‌ره دانشگاه می‌بینه استاد دانشگاه همون دختریه که نجاتش داده و….

خلاصه رمان :

از کلاس اول تا دوازدهم فقط درس خوندم و درس هیچ کار دیگه ای جز درس خوندن بلد نبودم و نیستم،

معلم کلاس هفتم وقتی فهمید من بیشتر از همکلاسی هام میفهمم و اطلاعات عمومی بالایی دارم بهم پیشنهاد داد.

جهشی بخونم منم کاروزندگیم درس بود با کله قبول کردم از کلاس هشتم تا دوازدهم و که میشد ۵ سال و تو دو سال و نیم تموم کردم و بارتبه برتر دانشگاه فردوسی مشهد قبول شدم.

تا مقطع فوق لیسانس هم درس می‌خوندم هم خصوصی تدریس می‌کردم تا تصمیم گرفتم قدم.های بلندتری بردارم،

به چند تا دانشگاه درخواست دادم و در عرض دو هفته….._آخخخخ

رشته افکارم پاره شد و خیره شدم به پسری که باهاش برخورد کرده بودم سرش تو یقش بود و سرخ شده بود،

ابرومو انداختم بالا که با تن صدای پایینی گفت ببخشید خانوم عجله داشتم بهتون تنه زدم،شونمو فشردم و گفتم مشکلی نیست. شما خوبین؟؟

سربه زیر گفت: ممنونم با اجازه مثل جت رفت شونه ای بالا انداختم و زمزمه کردم اینم از روز اول.

اتاق مدیریت و پیدا کردم و تقه ای به در زدم با صدای بفرمایید رفتم داخل:سلام،

یک مرد حدودا ۵۰ ساله نشسته بود پشت میز با دست اشار کرد و گفت: بفرمایید خانوم،

رفتم جلو و گفتم من گیتی ابراهیمی هستم، ایستاد و گفت: اهابله منتظرتون بودم خانم ابراهیمی بفرمایید بنشینید لطفا،تشکری کردم و نشستم.

من سعید ایزدی هستم مدیر دانشگاه درخواست داده بودید که به عنوان استاد شیمی تدریس کنید درسته؟

پوشه مشکی رنگو گذاشتم روی میزش و گفتم بله تمام سوابق کاری من به علاوه مدارک مورد نیازتون داخل این پوشه موجوده،

پوشه رو برداشت و شروع کرد به چک کردن و گفت: چند ساله که تدریس دارید و چند سالم جهشی خوندین و یکی از رتبه های برتر کنکور بودید،

واقعا عالیه خانم ابراهیمی با کارشما در دانشگاه موافقت شده خوشحالیمو پنهان کردم و فقط لبخند زدم،

که برگه ای گرفت سمتم و گفت این فرم رو پر کنید در مورد حقوق و مزایای فوق باهم صحبت می‌کنیم…

فرمو برداشتم و عینک طبی رو گذاشتم و شروع کردم به پر کردن فرم بعد از صحبت های اخر بلند شدم ایستادم که برگه دیگه ای از داخل کشو در آورد و گرفت سمتم،

و گفت: اینم برنامه کلاس‌های شما خانم ابراهیمی امیدوارم که در کنار هم بتونیم کار کنیم برگه رو گرفتم و گفتم مچکرم از شما با اجازتون…

خلاصه کتاب
دیاکو تهرانی موفق ترین طلاوجواهرساز ایرانی بعداز چندسال به ایران برمی‌گرده و نوید برادرش مجبورش می‌کنه توی یک مهمونی شرکت کنه اواسط مهمونی متوجه می‌شه نوید داره به دختری تجاوز می‌کنه گیتی رو نجات می‌ده و وقتی می‌ره دانشگاه می‌بینه استاد دانشگاه همون دختریه که نجاتش داده و....
خرید کتاب
55,000 تومان
https://webroman.ir/?p=5420
لینک کوتاه:
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!