باران دختری با ظاهری پسرانه و اخلاق خاص، به دنبال جوکر برای انتقام میگردد؛ جوکری که از تیمارستان فرار کرده و کشتن آدمها یک تفریح برایش محسوب میشود. جلد سوم، سالهای بعد را روایت میکند که گذشتهها بار دیگر تکرار شده؛ جوکر پسرش را طوری تربیت کرده که از خودش بدتر شود. آرمین پسری خشن و قاتل که مثل جوکر قاچاقچی بزرگی شده ولی با ورود دریا دختری معتاد و مظلوم به عنوان گروگان، همه چیز تغییر میکند. جلد چهارم، دربارهی جانان دختر آرمین است؛ دختری خشن و بیاحساس که ژن پدرش را به ارث برده.