اسم رمان : جوکر
نویسنده : سوگند احمدی
ژانر : عاشقانه، هیجانی، غمگین
تعداد صفحات : 2292
باران دختری با ظاهری پسرانه و اخلاق خاص، به دنبال جوکر برای انتقام میگردد؛ جوکری که از تیمارستان فرار کرده و کشتن آدمها یک تفریح برایش محسوب میشود. جلد سوم، سالهای بعد را روایت میکند که گذشتهها بار دیگر تکرار شده؛ جوکر پسرش را طوری تربیت کرده که از خودش بدتر شود. آرمین پسری خشن و قاتل که مثل جوکر قاچاقچی بزرگی شده ولی با ورود دریا دختری معتاد و مظلوم به عنوان گروگان، همه چیز تغییر میکند. جلد چهارم، دربارهی جانان دختر آرمین است؛ دختری خشن و بیاحساس که ژن پدرش را به ارث برده.
خلاصه رمان :
امیر علی شماها ۲۶ نفرین که الان با ورود این دختر شدید ۲۷ نفر ما یک سری کار بهتون میدیم که باید طی یک ماه انجام بدین ،
میتونین تو این یک ماه همش بخورین و بخوابین و هیچ کاری انجام ندین ولی آخر ماه جوکر آتیشتون میزنه،
شما اگه تو طی یک ماه تمام کارایی که بهتون میدن انجام بدین میشین محافظ و حقوقتون با حقوق یه دکتر برابره،
بعد اومد سمتم و زل زد توی چشمام امیر علی:تو اولین دختری هستی که قراره محافظ بشی و در عرض دو هفته کارت بسیار بسیار سخت میشه باید شب و روز تلاش کنی_تلاشمو میکنم
امیر علی : از همین الان کارتون شروع میشه اولین کاری که باید بکنین اینه که بتونین در عرض پنج دقیقه گریم کنین،
ما فقط یه بار بهتون یاد میدیم چجوری گریم کنین شما هم باید گریم کنین ما هم تایم میگیریم
تا یاد بگیرم گریم کنم ۹ ساعت طول کشید و بعدش یاد گرفتم چجوری در عرض پنج دقیقه گریم کنم،
بعد اون بهمون یاد دادن چجوری در عرض ۳ دقیقه لباسای مخصوص محافظی رو بپوشیم و بعدش یاد گرفتیم چجوری پنج دقیقه ای دوش بگیریم.
تازه فهمیده بودم جوکر چجوری در عرض یه ربع هم رفت حموم هم لباس پوشید و هم گریم کرد
جمعا ۱۲ ساعت طول کشید اینارو یاد بگیرم،امیر علی_برین استراحت کنید.
داشتم دنبال اون ۲۶ نفر میرفتم که امیر علی جلومو گرفت امیر علی : کجا_خودت گفتی بریم استراحت
امیر علی نمیشه تو باید تو این دو هفته کلا ۴ ساعت بخوابی وقت نداریم_الان چیکار کنم میگی؟امیر علی: برو یاد بگیر چجوری باید با اسلحه کار کنی،
کار با اسلحه ام یاد گرفتم و روی هم یک روز شد خسته شده بودم نه غذا بهم میدادن نه میزاشتن بخوابم،قرار بود مبارزه یاد بگیرم.
امیر علی هر وقت بتونی منو بزنی میری سراغ کاره بعدیت، دوروز بود مثل سگ زیر دست امیر علی کتک میخوردم و نمیتونستم بزنمش کل بدنم پر از زخم بود.
دیگه واقعا کم آورده بودم،امیر علی به مشت محکم زد توی شکمم که نتونستم تحمل کنم و افتادم زمین همین که افتادم زمین،امیر علی یه چوب برداشت محکم میزد تو کمرم،
بی وقفه میزدم من اگه نتونم امیر علیو بزنم جوکر آتیشم میزنه با ضربه ای که با چوب خورد به گردنم جیغ بلندی کشیدم و ناخوداگاه با لگد زدم تو…