وب رمان
دانلود رمان از یادم مبر pdf |اثر ایلار سبحانی
  • نام: از یادم مبر
  • ژانر: عاشقانه، روانشناختی، خوانوادگی
  • نویسنده: ایلار سبحانی
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 961

دانلود رمان از یادم مبر pdf |اثر ایلار سبحانی

 

اسم رمان : از یادم مبر

نویسنده : ایلار سبحانی

ژانر : عاشقانه، روانشناختی، خوانوادگی

تعداد صفحات : 961

نهال، دختری ۲۸ ساله، تنها در خانه‌ای کوچک زندگی می‌کند و صاحب یک کتاب‌فروشی دنج و دوست‌داشتنی است. اما گذشته‌ای که پشت سر گذاشته، هنوز رهایش نکرده و روی آینده‌اش سایه انداخته. اختلالی که با آن درگیر است، روی تصمیم‌هایش تأثیر می‌گذارد و او را از هر نزدیکی مردد می‌کند

خلاصه رمان :

نور آفتاب صبح‌گاهی از میان نقش و نگارهای پرده به داخل خانه روی فرشه‌ای لاکی رنگ تابیده بود.

سفره ی حصیری را پهن کردیم و هر کدام یک چیز را رویش قرار دادیم و سفره پر شد از سر شیر مربا خامه کره و پنیر محلی گردو،

همگی دور هم نشستیم و با صورتی بشاش از خواب خوب شب گذشته مشغول خوردن صبحانه شدیم.

بعد صرف صبحانه همگی کم کم آماده رفتن شدند جز عمو رضا و زن عمو که آن هم قرار بود کمی بعد تر بروند،

چراکه خانه اش با خانه خانجان فاصله چندانی نداشت و در نزدیکی خانجان زندگی میکرد.

در حیاط برای بدرقه مقابل درب ورودی ایستاده بودیم استایل من با آن شلوار گل گلی و پیراهن نخی گشاد خانجان به همراه دمپایی ابری دیدنی بود.

همگی را تک به تک در آغوش کشیدم اول از همه سوزان خواب آلودم را که دیشب بابت دیر خوابیدنش حسابی کلافه خواب بود.

رو به همه‌شان گفتم:خیلی خوش گذشت، مرسی مراقب خودتون باشید.

بابا لبخند زد و جلو آمد و سرم را بوسید و محکم در آغوشم گرفت: موقع برگشت حواست باشه رسیدی بهم خبر بده،

بین راه غذا نخوریها برات غذا گذاشتم داری میری با خودت ببر از کسی هم چیزی نگیر نهال مردم قابل اطمینان نیستن رسیدی بهم زنگ بزن

از دلواپسی های همیشگیش لبخند به لبم آمد برایش فرق نمیکرد چند ساله بودم و در چه جایگاهی او همیشه مرا همان نهال یک ساله میدید،

باشه دورت بگردم نگران نباش مراقب باشید شماهم.

و هم دیگر را در آغوش کشیدیم مامان و بابا دوشادوش هم آخر از همه خارج شدند.

با بستن در تکیه به در زدم و به چشمان غمگین خانجان که با هربار رفتنشان دچار اندوهی فراوان میشد زل زدم و دستانم را به هم کوبیدم و با ذوق گفتم- آخیش، راحت شدیم.

و بعد پریدم و شانه های تکیده اش را به آغوش کشیدم دیگه فقط خودم و خودتیم جون جونی،

عمو رضا که به روی ایوان ایستاده بود با دیدن حالت من بلند خندید و تذکر داد:

دست از سر مادر من بردار دختر پیرزن بنده خدا رو له کردی.

از لحن و خنده اش خنده به لب هایم آمد

مال خودمه عمو چیکارمون داری؟

از لجبازیم خنده اش شدت گرفت و سرتکان داد

خلاصه کتاب
نهال، دختری ۲۸ ساله، تنها در خانه‌ای کوچک زندگی می‌کند و صاحب یک کتاب‌فروشی دنج و دوست‌داشتنی است. اما گذشته‌ای که پشت سر گذاشته، هنوز رهایش نکرده و روی آینده‌اش سایه انداخته. اختلالی که با آن درگیر است، روی تصمیم‌هایش تأثیر می‌گذارد و او را از هر نزدیکی مردد می‌کند.
خرید کتاب
45,000 تومان
https://webroman.ir/?p=5198
لینک کوتاه:
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!