وب رمان
دانلود رمان گیوا pdf |اثر راحله dm
  • نام: گیوا
  • ژانر: عاشقانه، هیجانی
  • نویسنده: راحله dm
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 3592

دانلود رمان گیوا pdf |اثر راحله dm

اسم رمان : گیوا

نویسنده : راحله dm

ژانر : عاشقانه، هیجانی

تعداد صفحات : 3592

گوهر زنی چهل ساله که بعد فوت شوهرش تو مجازی با پسری آشنا می‌شه که همسن دخترشه ….گوهر محبت ندیده به حدی دلبسته شاهرخ میشه که متوجه نیت اون نمی‌شه و پای شاهرخ و تو زندگی خودش باز می‌کنه..همه چی از جایی شروع میشه که شاهرخ دلبسته‌ی گیوا(دختر گوهر) میشه!!و حماقتی که تبدیل شد به …

خلاصه رمان :

باز هم همون ویلا، با این فرق که اینبار روز بود و تازه متوجه زیبایی اطراف شده بودم،

ولی خب بی حوصله تر از اینی بودم که بخوام از قشنگی باغ به وجد بیام و لذت ببرم.

زهره با دیدن درختای میوه جیغی از سر ذوق کشید و دوید سمت درخت گوجه سبز،

درخت به حدی کوتاه بود که راحت میشد بدون بالا رفتن از درخت گوجه سبز کند.

همچین ملوچ ملوچ صدا می‌داد که آب دهانمون راه افتاده بود.

وای شراره عموت زن نمی‌خواد؟ حاضرم بخاطر گوجه سبز زنش بشم.

شراره بلند خندید و منم لبخند کمرنگی نشست کنج لب‌هام،

چند تا گوجه سبز چیدم و تکیه زدم به درخت و مشغول خوردن شدم،

شراره رفت از تو ویلا زیر انداز و کمی خوراکی بیاره…

نگاه زهره کردم و گفتم:یه وقت عموش ناراحت نشه ما بدون دعوت اومدیم اینجا؟

هسته ی گوجه سبز و تف کرد بیرون و خونسرد گفت:چرا ناراحت بشه؟ مگه داریم چیکار می‌کنیم؟ تازه مارو برادر زاده ش دعوت کرده پس فکر نکنم مشکلی باشه.

خواستم چیزی بگم که با شنیدن صدای پارس سگ هر دو وحشت زده به سمت صدا برگشتیم،

با دیدن سگ پشمالو و پاکوتاه سر کیف اومدم و برای لحظه ای همه چی یادم رفت:وای زهره اون و ببین؟ چرا متوجه‌ش نشده بودیم.

زهره که برعکس من از سگ زیاد خوشش نمیومد چینی به بینیش داد و گفت:اه ول کن گیوا، سمتش نریا، کثیفه_کجاش کثیفه؟!

به اون نازی بی توجه به گیوا گیوا گفتن‌های زهره به سمت سگ رفتم یه خونه ی کوچولو داشت و جلو خونه‌ش وایستاده بود و پارس میکرد نزدیک که رفتم ترسید و به خونه ش پناه برد،

جلو خونه‌ش رو زانو نشستم و گفتم:بیا بیرون کوچولو بیا ،نترس، چقدر تو نازی_پارس کوتاهی کرد و با اون چشمای گرد و بامزه‌ش نگاهم کرد…

_تیتو بیا بیرون دختر با صدای شراره به سمتش گردن کج کردم و گفتم اسمش چه جالبه…

_زیر اندازو گذاشت روی زمین و به سمتم اومد تیتو با دیدن شراره پارس کوتاهی کرد و از لونه‌ش بیرون اومد…

شراره که واسه بغل گرفتنش دستاش و باز کرد تند پرید تو آغوشش و پوزه اش و به گردنش مالوند،با لذت نگاهش کردم چه کوچولو و ملوس بود…

خلاصه کتاب
گوهر زنی چهل ساله که بعد فوت شوهرش تو مجازی با پسری آشنا میشه که همسن دخترشه ....گوهر محبت ندیده به حدی دلبسته شاهرخ می‌شه که متوجه نیت اون نمیشه و پای شاهرخ و تو زندگی خودش باز می‌کنه..همه چی از جایی شروع میشه که شاهرخ دلبسته ی گیوا(دختر گوهر) می‌شه!!و حماقتی که تبدیل شد به ...
خرید کتاب
55,000 تومان
https://webroman.ir/?p=5088
لینک کوتاه:
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!