وب رمان
دانلود رمان حرام‌ زاده بی رحم pdf |اثر جنیکا اسنو
  • نام: حرام‌ زاده بی رحم
  • ژانر: اروتیک، مافیایی، بزرگسال، عاشقانه
  • نویسنده: جنیکا اسنو
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: Miyu
  • تعداد صفحات: 295

دانلود رمان حرام‌ زاده بی رحم pdf |اثر جنیکا اسنو

 

اسم رمان : حرام‌ زاده بی رحم مجموعه پادشاهان دنیای‌ زیر زمینی 

نویسنده : جنیکا اسنو

ژانر : اروتیک، مافیایی، بزرگسال، عاشقانه

تعداد صفحات : 295

زندگی برام خلاصه شده بود تو خشم و خشونت، درد؛ رنج ، خون. یا می‌کشی یا کشته میشی..
اونقدر مرگ دورم پیچیده بود که دیگه یادم نمیومد زندگی چه مزه‌ای داشت.
تااینکه دیدمش.
یه دختر کوچیک و ظریف ک سعی میکرد وانمود کنه قویه .اما از چشماش میشد فهمیدچه جهنمی رو رد کرده ،باید ازش دورمیشدم ، چون من فقط می‌تونستم توی سیاهی بیشترغرقش کنم.
ولی واسه اولین بار تو زندگیم ی چیزی توی قلبم تکون خورد ، اون سعی میکرد شکسته بودنشومخفی کنه ، اون ی عالمه راز داشت ، رازایی ک‌دوس داشتمم پیداشون کنم.
چون برای اولین بار ی چیزی رو براخودم میخاستم،دیگه اون آدم بی‌احساس همیشه نبودم،میخاستم معصومیتی ک‌چسیبده بود بهش رومالِ خودم کنم…
میخاستم بشکنمش ،تصاحبش کنم‌تاآخرین ذره‌‌ش…

خلاصه رمان :

یه عالمه راز داشت. رازایی که تصمیم گرفته بودم پیداشون کنم. چون برای اولین بار، یه چیزی رو برای خودم می خواستم. دیگه اون آدم بی احساس همیشه نبودم. می خواستم معصومیتی که با همه وجود چسبیده بود بهش رو مال خودم کنم. می خواستم بشکنمش، تصاحبش کنم، تا آخرین ذره اش.

وقتی به اون چشمای آبی و پر از اعتمادش نگاه می کردم، می دونستم حاضرم واسه ش بجنگم. زخمی کنم، بکشم… و وقتی گذشته ی تاریکش برگشت دنبالش و زندگی منم تهدیدش کرد، دیگه وقتش بود واقعیت رو نشون بدم. فکر کردن می تونن تنها چیزی که تو این دنیای لعنتی خواستم رو ازم بگیرن؟ کور خوندن.

وقتی بهش نگاه می کردم، حس می کردم اون هیولایی که منو ساخته بود، یه گوشه ی تاریک روحم عقب میره. اون هیولا هیچ وقت کاملا نمی رفت… ولی حاضر بود جاشو با اون شریک بشه. فقط به خاطر اون…

خلاصه کتاب
زندگی برام خلاصه شده بود تو خشم و خشونت، درد؛ رنج ، خون. یا می‌کشی یا کشته میشی..اونقدر مرگ دورم پیچیده بود که دیگه یادم نمیومد زندگی چه مزه‌ای داشت.تااینکه دیدمش.یه دختر کوچیک و ظریف ک سعی میکرد وانمود کنه قویه .اما از چشماش میشد فهمیدچه جهنمی رو رد کرده ،باید ازش دورمیشدم ، چون من فقط می‌تونستم توی سیاهی بیشترغرقش کنم.ولی واسه اولین بار تو زندگیم ی چیزی توی قلبم تکون خورد ، اون سعی میکرد شکسته بودنشومخفی کنه ، اون ی عالمه راز داشت ، رازایی ک‌دوس داشتمم پیداشون کنم.چون برای اولین بار ی چیزي رو براخودم میخاستم،دیگه اون آدم بی‌احساس همیشه نبودم،میخاستم معصومیتی ک‌چسیبده بود بهش رومالِ خودم کنم...میخاستم بشکنمش ،تصاحبش کنم‌تاآخرین ذره‌‌ش...
خرید کتاب
45,000 تومان
https://webroman.ir/?p=6745
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!