وب رمان
دانلود رمان تمام‌ چیزای خطرناک pdf |اثر جنیکا اسنو
  • نام: تمام‌ چیزای خطرناک
  • ژانر: مافیایی، اروتیک، عاشقانه
  • نویسنده: جنیکا اسنو
  • ویراستار: وب رمان
  • مترجم: Miyu
  • تعداد صفحات: 345

دانلود رمان تمام‌ چیزای خطرناک pdf |اثر جنیکا اسنو

 

اسم رمان : تمام‌ چیزای خطرناک [جلد 5] [مجموعه پادشاهان دنیای زیرزمینی]

نویسنده : جنیکا اسنو

ژانر : مافیایی، اروتیک، عاشقانه

تعداد صفحات : 345

اون یه هیولا بود، یه قاتل، از اون مردایی که برادرام نمی‌ذاشتن حتی نزدیکشون بشم.جیو، برادر زن‌داداشم و رئیس کوزا نوسترا تو ساحل غربی، یه جورایی فامیل بود و خط قرمز.
شاید واسه همین بود که این‌قدر بهش کشش داشتم. خشونت و مرگ انگار بهش چسبیده بودن، انگار از ته جهنم به دنیا اومده بود و از این حال و هوا کیف می‌کرد.  با همه اینا، من با خود شیطان رابطه شروع کردم و عاشقش شدم.  مجبور بودم همه‌چیز رو مخفی نگه دارم، چون می‌دونستم اگه برادرام بفهمن، جیو رو می‌کشن.ولی وقتی فهمیدم باردارم، دیگه پنهون کردنش غیرممکن شد.بدتر از اون، جیو و برادرام گیر یه گروه خطرناک جدید افتادن.یه موقعیت گند که می‌تونست همه‌چیز رو به هم بریزه و همه کسایی که برام مهم بودن رو بکشه تو خودش.
از جمله عشق ممنوعه ام و بچه‌ای که قراره تو این جهنم به دنیا بیاریم…

خلاصه رمان :

با اینکه نفس نمیذاشت بکشم، بازم تحملشون میکردم… چون نمیدونستم
دشمناشون اگه دستشون به من برسه، راحت ازم به عنوان گروگان استفاده میکنن.

از قبل از اینکه بابام بمیره، این شده بود داستان زندگیم…
بابایی که با یه دستور قتل کشته شد،  واز قضا اون دستور رو خود
داداش هام داده بودن.
همیشه تو زندگی مهره ی بازی بقیه بودم… یه وسیله، یه چیزی که دست به دست
می چرخید و هیچوقت مال خودم نبود.
تا وقتی که اون اومد تو زندگیم… منم زدم زیر همه چی و هر کاری که دلم خواست
کردم.
نگاهم افتاد به تست بارداری که رو میز آرایشم بود.
با دستای لرزون برش داشتم، زل زدم بهش.

خلاصه کتاب
اون یه هیولا بود، یه قاتل، از اون مردایی که برادرام نمی‌ذاشتن حتی نزدیکشون بشم.جیو، برادر زن‌داداشم و رئیس کوزا نوسترا تو ساحل غربی، یه جورایی فامیل بود و خط قرمز.شاید واسه همین بود که این‌قدر بهش کشش داشتم. خشونت و مرگ انگار بهش چسبیده بودن، انگار از ته جهنم به دنیا اومده بود و از این حال و هوا کیف می‌کرد.  با همه اینا، من با خود شیطان رابطه شروع کردم و عاشقش شدم.  مجبور بودم همه‌چیز رو مخفی نگه دارم، چون می‌دونستم اگه برادرام بفهمن، جیو رو می‌کشن.ولی وقتی فهمیدم باردارم، دیگه پنهون کردنش غیرممکن شد.بدتر از اون، جیو و برادرام گیر یه گروه خطرناک جدید افتادن.یه موقعیت گند که می‌تونست همه‌چیز رو به هم بریزه و همه کسایی که برام مهم بودن رو بکشه تو خودش.از جمله عشق ممنوعه ام و بچه‌ای که قراره تو این جهنم به دنیا بیاریم...
https://webroman.ir/?p=6720
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!