وب رمان
دانلود رمان شاهزاده ترک pdf |اثر نینا دهنو
  • نام: شاهزاده ترک
  • ژانر: عاشقانه، معمایی
  • نویسنده: نینا دهنو
  • تعداد صفحات: 4882

دانلود رمان شاهزاده ترک pdf |اثر نینا دهنو

 

اسم رمان : شاهزاده ترک

نویسنده : نینا دهنو

ژانر : عاشقانه، معمایی

تعداد صفحات : 4882

هاکان بیگ نه مرد عشق بود، نه قهرمان… او محصول یک ذهن شکسته بود؛ تکه‌تکه شده بین اوج شیدایی و حضیض افسردگی. سال‌ها انتقام سوختش را می‌کشید، تا اینکه در خیابان‌های تهران، لیلا را دید—نورِ نابِ یک دختر هفده‌ساله که انگار از دنیای دیگری آمده بود.ولی لیلا ترسید. ترسید از آن نگاهِ پر از آتش، از آن عشقِ بیمارگونه. و وقتی “نه” گفت، هاکان بیگ در آستانهٔ فروپاشی روانی قرار گرفت. حالا تنها راهش وسواسِ تصاحب بود. آیا این عشق بود؟ یا فقط یک توهمِ دیگر از ذهنِ آشفتهٔ مردی که هرگز یاد نگرفته بود چگونه سالم دوست بدارد؟ شاید پایان این داستان از همان اول نوشته شده بود…

خلاصه رمان :

آیلین و رها آرام و پچ پچ وار با هم صحبت می‌کردند.هاکان سعی کرد لبخند کوچکی بزند تا از او نترسند به طرفشان رفت و سینی را روی میز گذاشت،روی صندلی مقابل آنها نشست.

دستانش را روی میز قلاب کرد و با اشاره ای به نوشیدنی و کیک گفت:بفرمایین… نوش جان.رها که عین خیالش نبود با پررویی لیوان معجونش را برداشت و مشغول هم زدن آن با نی کرمی رنگ شد.

هاکان با لبخند کجی نگاهش را از رها به آیلین سوق داد.سرش پایین بود و به رها چشم غره می‌رفت اما رها انگار نه انگار آیلین که دید تلاشش بی فایده است معذب کمی صاف و عقب تر نشست.

دهانش خشک شده بود و سوزش زخمش کمی او را می آزرد ها کان لیوان معجونش را برداشت و هم زد تکه ای کیک برش زد و به همراه معجون جلویش گذاشت و با لحن آرامی گفت: بخور…. ضعف کردی.

آیلین یواش و زیرزیرکی نگاهش کرد.نگاه پسر نرم و آرام بود.و آن لبخند کوچکی که روی لبش بود بیش از پیش جذاب و زیباترش کرده بود.

لبخند کوچکی زد که دل هاکان را برد.لیوان را برداشت و کمی نوشید.طعم بی نظیری داشت.خوشش آمد!

زخمش هم امانش را بریده بود.تکه ای کیک در دهانش گذاشت و از طعم عالی و خالصش دلش ضعف رفت.هاکان نگاه خیره اش را ازت روی آیلین برداشت تا مبادا معذب تر شود.

لیوان معجون خود را هم زد و یک نفس نصفش را سرکشید. رها تا آخرین قطرهو معجون و کیکش را خورد و بالذت گفت: آخیییش…

دستتون درد نکنه….خیلی گشنه ام بود ترس از اون موتوریه هم که کلا دلم رو آب کرد… واقعا ممنون.. چسبید.آیلین سقلمه ای به پهلویش زد و آرام گفت: هییس… آبرومون رو بردی…

هاکان با احترام گفت:خواهش می‌کنم…نوش جان.رها ریز خندید و چیزی نگفت.هاکان هم معجونش را تمام کرد و به آیلین نگاه کرد.هنوز نصفش را هم نخورده بود.در دل قربان صدقه این برگ گل رفت.

دهان کوچکش قد گنجشک بود.آرام آرام می‌خورد نه مثل خودس همه را ببلعد.در عجب بود دوست آن دختر چگونه همه را خورد به آن زودی اما سریع به خودش نهیب زد (خجالت بکش هاکان…. لقمه های مردم رو می شمری؟!!!!!! )آیلین لیوان را روی میز گذاشت و گفت: ممنون… خیلی عالی بود…

خلاصه کتاب
هاکان بیگ نه مرد عشق بود، نه قهرمان... او محصول یک ذهن شکسته بود؛ تکه‌تکه شده بین اوج شیدایی و حضیض افسردگی. سال‌ها انتقام سوختش را می‌کشید، تا اینکه در خیابان‌های تهران، لیلا را دید—نورِ نابِ یک دختر هفده‌ساله که انگار از دنیای دیگری آمده بود.ولی لیلا ترسید. ترسید از آن نگاهِ پر از آتش، از آن عشقِ بیمارگونه. و وقتی "نه" گفت، هاکان بیگ در آستانهٔ فروپاشی روانی قرار گرفت. حالا تنها راهش وسواسِ تصاحب بود. آیا این عشق بود؟ یا فقط یک توهمِ دیگر از ذهنِ آشفتهٔ مردی که هرگز یاد نگرفته بود چگونه سالم دوست بدارد؟ شاید پایان این داستان از همان اول نوشته شده بود...
خرید کتاب
40,000 تومان
https://webroman.ir/?p=5937
لینک کوتاه:
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!