وب رمان
دانلود رمان محافظ من (1 جلدی ) لینک مستقیم | برای اندروید ،آیفون،pdf

اطلاعات

دانلود رایگان رمان محافظ من (۱ جلدی ) لینک مستقیم | برای اندروید ،آیفون،pdf

 

 

  •  نام رمان : #محافظ_من
  •  ژانر : #عاشقانه #هیجانی #تخیلی #بزرگسال
  •  نویسنده :#ملی_ر

 خلاصه :
نونای داستان ما منزویه خجالتیه مادرش و عموش به دلایلی خیلی مراقبشن تا اینکه یه روز اتفاقاتی میفته

و متوجه حقایقی میشه متوجه میشه که دنیا اون چیزی که باید باشه نیست همه این داستانا در برابر ورود یه محافظ به زندگیش هیچه انگار ، حامی محافظی قوی نترس و خودرای و البته عاشق
به جن و پری اعتقاد داری؟ به اهریمن چطور ؟ اصلا میتونی از یه محافظ عاشق بگذری؟

 

 

قسمتی ار متن رمان محافظ من به قلم ملی_ر:

 

ناباورو شوکه به جسم نیمه جانش زول زده بودم

دستام میلرزیدو صدای هق هقم روی

اعصاب نداشته ام خط میکشید…
زبانم را روی لب پایینی ام

کشیدمو با هزار بدبختی لب زدم
ـ چی میگی عمو…

چطور تو این حال ولت کنم و برم…


نفس بریده و کوتاهی کشید

و اینبار با وحشت بیشتری

در حالی که سعی داشت با
دست بیجونش به سمت

در خونه هولم بده گفت
ب…برو…هر…چه سریعتر…

از اینجا…دور…شو…الان میرسن
گیج بودم …ترسیده بودم

و از همه بدتر عموم تنها فرد زندگیم

داشت درد میکشیدو
من دلیلشو نمیدونستم…

وقتی دیدم سینشو چنگ گرفت

ازون حالت گیجی
دراومدمو دکمه های پیراهنشو باز کردم

 

حتما قلبش بوده و این حرف هام تماما


توهمات بعد سکته است


درحالی که تند تند دکمه های پیراهنشو

باز میکردم با صدای لرزونی گفتم..
قلبتونه عمو جان الان کمی ماساژش میدمو

بعدم به اورژانس زنگ میزنم
همین لحظه بود که صدای هو هوی باد

به طرز عجیب و ترسناکی بلند شد عمو مچ
دستمو که روی سینش بود رو گرفت

و با چشمای گشاد شده از وحشت نگاهم کردو
به زور لب زد..

 

رمان محافظ من به قلم ملی_ر

 

دا….دارن…میان….برو…جونتو…ن…نجات بده


ترس بدی به دلم نشست

عمو از درد پاهاش رو رو زمین میکشید

و به خودش
میپیچید….

منظورش و نمیفهمیدم کی داره میاد؟

چرا جونم در خطره؟
میخواستم

اینا رو ازش بپرسم

ولی با دیدن حال خرابش نظرم عوض شد دست
انداختم زیر بغلش که بلندش کنم

و ببرمش بیمارستان که اینبار عصبانی شد

و تقریبا


هولم داد

و با صدای گرفته ایی نالید….


لطفا….دخترم…لطفا…..

برو منو …فراموش کن….

دارن میان
با گریه به سمتش رفتم

و یقه پیراهنشو چنگ گرفتم و گفتم…


کجا برم…

کیا دارن میان…

لعنتی داری میمیری

باید بریم دکتر قلبت گرفته….


همزمان با این حرفم لباسشو از روی سینش کنار دادم

تا کمی قلبشو ماساژ بدم

و در
همون حالم با گوشیم شماره اورژانس رو میگرفتم

که با چیزی که دیدم از ترس


خشکم زد
موبایل از دستم افتار روی سرامیک

کف خونه و در باتریش به سمتی پرت شد

نفس
کشیدن یادم رفته بود

 

رمان محافظ من pdf

 

عمو دست توی جیبش کرد

و سنگی چند ضلعی بیرون اورد

که وسطش سوراخ بود


سنگ صیغلی بود

و نمیشه گفت چه رنگی داشت…


عمو سنگو توی دستای خشک شدم

گذاشت و چند سرفه کرد

قلبم ازین حالش
فشرده شد

نگاهم هنوز میخ اون موجود چندش زیر پوستش بود

که صدای شکسته
شو شنیدم…


امیدوارم هیچوقت لازمت نشه

ولی همیشه پیش خودت نگهش دار ….


لب باز کردم چیزی بگم که صدای باد بیشتر شد

سنگ داخل دستم شروع کرد به نور


دادن عمو بازومو فشرد

و وحشت زده گفت…
برو…اومدن….

برو داخل اتاقم زیر میزم

یه دکمه سیاه رنگه فشارش بده

در اتاق مخفی
برات باز میشه

داخلش مخفی شو

هر صدایی شنیدی بیرون نیا

حتی نفس هم نکش


فهمیدی
؟؟؟

 

 

رمان محافظ من از ملی_ر

 

 

این رمان ها را اگه نخوندی وب رمان بهت پیشنهاد میکنه:

  1. دانلود رایگان رمان لذتی از جنس گناه (۱ جلدی) | برای اندروید ،آیفون،pdf

https://webroman.ir/?p=1103
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!