دنیز، دختری که از دهسالگی تحت آزار نامادری سنگدلش، مهلا، زندگی کرده، عشق یکطرفهاش به برنا، پسرعمهاش، تنها نور زندگیاش است. اما خواهر ناتنیاش، دافنه، نیز به برنا دل بسته و با توطئه، دنیز را از او دور میکند. مهلا، نامادریاش، یک قاتل حرفهای است که خونریزی برایش بازیچهای بیش نیست. سرانجام، حقایق آشکار میشود: برنا مهلا و دافنه را رسوا میکند. مهلا به سزای اعمالش میرسد، دافنه به زندان میافتد و برنا برای فرار از گذشتهاش راهی آمریکا میشود...