وب رمان
دانلود رمان وطن سیاه نویسنده طناز حسینی
دانلود رایگان رمان وطن سیاه نویسنده طناز حسینیوقتی وطن سوخت و خاکسترش رو بادهای نامساعد بردن من و تو تا ابد تبدیل می‌شیمبه یه نسیم بی‌وطن که دنبال اون بادها می‌ره تا نشونه‌ای از یه لحظه‌ی وطنش پیدا کنه و بهش دل خوش کنه.بعد از سوختن انگار همه چیز آروم می‌شه جز قلب ما.من فکر می‌کنم سیاهی این سوختن ...
رمان نجواهای گرگ و میش از آزاده مظفری
رمان نجواهای گرگ و میش از آزاده مظفریخلاصهٔ داستان: من شهرزادم!نویسنده‌ای مشهور و معروف که در اواسط دههٔ سوم عمر، تصمیم گرفت داستان زندگی‌اش را بنویسد.ده‌ها قصهٔ در مورد زندگی آدم‌ها نوشته‌ بودم… داستان‌هایی حقیقی و پر رمز و راز!اما حالا که نوبت به نوشتن داستان زندگی خودم رسیده، عاجز و درمانده شده‌ام.ذهنم یخ بسته و کلمات را گم کرده‌ام.دیگر ...
رمان تعبیر بیداری pdf
تومان8,000 رمان تعبیر بیداری pdfرمان تعبیر بیدارینویسنده: رزا_دهقانی_پورژانر:عاشقانه_اجتماعی_معماییخلاصه:حَوا می‌میرد. قلبش از کار می‌ایستد و از خواب بیدار نمی‌شود. فرزندانش جمع می‌شوند دورِ هم، فرزندانی که از او زخم‌خورده‌اند؛ آدم‌هایی که حالا نمی‌دانند بابتِ مرگ او چه حسی باید داشته باشند. آن‌ها می‌خواهند گذشته‌ را با حوا دفن کنند و افشای رازها، به آن‌ها می‌فهماند که هرگز نمی‌شود گذشته را دفن ...
رمان پروژه اخرین جاسوس pdf
تومان7,000 رمان پروژه اخرین جاسوس pdf عدد همین الان دانلود میکنم ...
رمان آنتریک pdf
تومان7,000 رمان آنتریک pdf عدد همین الان دانلود میکنم ...
دانلود رمان برایان با لینک مستقیم
دانلود رایگان رمان برایان با لینک مستقیمخلاصه:ساره دختري معمولیكه خودش به نوعي توي دنياي ك واسه خودش ساخته زندگی ميكنه چون به اين باور رسيده كه واسه كسي اهميت چنداني نداره مخصوصا بخاطرِ مشكلي ك واسه دستش پيش اومده !و خودش در حد ازدواج با مردي نميدونه چون عقيده داره تو اين دوره فقط ظاهر مهمه و خودشو در ...
دانلود رمان باران بی قرار
دانلود رایگان رمان باران بی قرار سوشا بارانا را توآغوشش گرفته بود و اشک میریخت ، سوشا بارانا رو از خودش جدا کرد و از شیشه کوچک به درون اتاق چشم دوخت، پزشک دستگاه شوک را کنار گذاشت و مشغول چک کردن دوباره وضعیت کلاله شد ، سوشا مات زده به صحنه نگاه میکرد پزشک معالج بعد از دادن دستوراتی ...
دانلود رمان تو تمنای منی
دانلود رایگان رمان تو تمنای منیکاش زندگی یه برنامه یهویی میچید مثلا خیلی یهویی تو خیابون جلو روم سبز شی تو که من رو نمیشناسی ولی من تمام جز جز صورتت رو از حفظماون موقع که میخواستی عذر خواهی کنی وقتی بهم میخوردی یه دل سیر نگاهت میکردم اونقدر نگاهت میکردمکه ساعت از خجالت می ایستاد اونقدر نگاهت میکردم ...
ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!