من یاغـــــــی ام...!!!من گرگی هستم که می درم و پاره می کنم.خوی وحشی و یاغی من، تو را آتش می زند.می سوزانم و تو را خاکستر می کنم...واهمه ای از مرگ ندارم.من شیطانی با روحی سیاه و دستانی که برایش به کشتن هیچ سختی ندارد.من همان یاغی هستم که روی زخم هایت نمک می پاشم تا زجر کشت کنم...!من یک شیطانم...!یک شیطان یاغی...!!!
همراز دختری که در گذشته اتفاقاتی افتاده که پدر و مادرش و از دست میده و با خالش زندگی میکنه و در این بین با آمدن عموی همراز و برگشتن همراز پیش خانواده پدریش و آشنا شدنش با امیرارسلان ...
نازگل و مادرش طناز با اختلاف سنی چهارده سال به همراه بی بی زندگی میکنند... طناز برای اینکه سالن آرایشگاهش رو بزرگتر کنه باید نقل مکان کنه که در این جابه جایی با مردی برخورد میکنه که زیادی آشناست...