اسم رمان : بعضیا خشونت دوست دارن [جلد 2] [مجموعه دیوانه و وسواسی]
نویسنده : جنیکا اسنو
ژانر : عاشقانه بیمارگونه، خشن، دارک
تعداد صفحات : 116
من یه سایکوپَتِ تشخیصدادهشده بودم، با یه عطش سیریناپذیر برای خشونت. راهی که برای تخلیه اون تاریکی پیدا کرده بودم، گرفتنِ جون آدما بود.وقتی یه انتقالی زندان باعث شد فرصتی برای فرار دستم بیاد، تا تونستم زدم بیرون—و این شروع یه تعقیبوگریز دیوونهوار بود. خودم شدم شکارچی. اونقدر گشتم و تعقیب کردم تا بالاخره یه خونهی دنج، وسط ناکجا، گوشهی یه شهر متروک پیدا کردم.
اون خونه رو کردم مال خودم—با صاحبش. اِوِلینا.
نقشهم ساده بود: برم یهجایی که دیگه هیچوقت نتونن پیدام کنن.
اما روزا شدن هفته، و یه چیزی تو وجودم شروع کرد به تغییر. اون میل خالص برای زندهموندن، تبدیل شد به یه وسواس… نسبت به اِوِلینا.
خلاصه رمان :
اون خونه رو کردم مال خودم؛ با صاحبش اولینا. نقشه ام ساده بود: یه مدت اونجا مخفی شم، کسی منو نبینه، بعدم غیبم بزنه و برم یه جایی که دیگه هیچ وقت نتونن پیدام کنن. اما روزا شدن هفته، و یه چیزی تو وجودم شروع کرد به تغییر. اون میل خالص برای زنده موندن، تبدیل شد به یه وسواس… نسبت به اولینا…
این میل مریض، روز به روز بیشتر شد. چیزی که قرار بود یه گروگان گیری کوتاه مدت باشه، تبدیل شد به یه رابطه ی تیره و پیچیده. رابطه ای که دیگه معلوم نبود کی گروگانه و کی زندون بان. اما زیر اون ترس و لرز اولینا، یه راز قایم شده بود.
یه چیزی که نشون میداد اون خیلی هم بی دفاع و بی گناه نیست. این یه بازی بود- از جنس وسواس، میل، و انحراف. و کم کم داشتم به این نتیجه می رسیدم که شاید اونم به اندازه ی من دیوونه ست.