وب رمان
دانلود رمان بازی عروس و داماد pdf |اثر بلقیس سلیمانی
  • نام: بازی عروس و داماد
  • ژانر: اجتماعی، درام
  • نویسنده: بلقیس سلیمانی
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 104

دانلود رمان بازی عروس و داماد pdf |اثر بلقیس سلیمانی

 

اسم رمان : بازی عروس و داماد

نویسنده : بلقیس سلیمانی

ژانر : اجتماعی، درام

تعداد صفحات : 104

«عروسی بازی» داستان زریِ بامزه (!) است که با وجود IQ یه‌ذره بالاتر از گیاهان آپارتمانی، عاشق نقش‌بازی کردنِ عروس‌ بودنه! خانواده‌اش که از دستش جون به‌لب‌شون رسیده، یه داماد قلابی (عباسِ بی‌چاره) رو وارد ماجرا می‌کنن تا یه عروسی فیک برگزار کنن. اما ماجرا به همین سادگی تموم نمی‌شه: زری هر روز با چسبیدن به عباس و اجبارش به پوشیدن لباس داماد، زندگی رو به کام همه تلخ می‌کنه! آخرش هم تصمیم می‌گیرن با «کشته شدن» عباس (!) از شر این بازی خلاص بشن… اما ای وای! زریِ بی‌غَم بعد از چهلم، دوباره تو کوچه‌پس‌ کوچه‌ها دنبال شوهر جدید می‌گرده تا بازی محبوبش رو از سر بگیره!

خلاصه رمان :

زری جان سی و شش سالش بود و هنوز عروسی نکرده بود. برادر کوچکش که برای تحصیل روانه ی غرب شد زری جان از هفت دولت آزاد شد. اول به آقا فرزین ساندویچی محله شان پیشنهاد ازدواج داد و بعد به احمدآقا،

میوه فروش محله شان زری جان از صبح تا شب جلوی مغازه ی لباس عروس فروشی سر میدان محله شان می ایستاد و لباس ها را نگاه می‌کرد و دل هر بیننده ای را می‌سوزاند،

بالاخره جلسه ی خانوادگی برای این معضل بزرگ تشکیل شد. مادر پیر از همه ی پسر و دخترهایش خواست فکری به حال زری جان بکنند و گفت زری جان روزی هزار بار استخوان های پدرش را در گور می‌لرزاند،

فرهاد برادر بزرگ زری جان گفت می‌تواند یک شوهر قلابی برای زری جان دست و پا کند و یک جشن عروسی برای او راه بی‌اندازد بلکه زری جان آرام بگیرد.

عباس یکی از کارگرهای کارگاه فرهاد پذیرفت که با زری جان ازدواج کند. عروسی مجللی برای زری جان گرفتند و عملاً زری جان عروس شد. روز بعد از عروسی زری جان دوباره لباس عروسی پوشید و عباس آقا را وادار کرد لباس دامادی اش را بپوشد و سر سفره ی عقد بنشیند. دوباره عسل در دهان هم گذاشتند و حلقه رد و بدل کردند،

ظرف یک ماه زری جان بیست و هفت دفعه بازی عروس و داماد راه انداخت. عباس آقا به آقا فرهاد شکایت برد دوباره جلسه ی خانوادگی تشکیل شد. قرار شد عباس آقا در یک تصادف بمیرد و زری جان بیوه شود.

عباس آقا مرد و همه از جمله زری جان لباس سیاه پوشیدند و عزاداری کردند. زری جان چهل روز لباس سیاه پوشید.

روز چهل و یکم اول به آقا فرزین ساندویچی محله شان و بعد به احمد آقا میوه فروش پیشنهاد ازدواج داد، دلش برای بازی عروس و داماد تنگ شده بود!

مادر گلاب را که ریخت روی قبرم فهمیدم حالش خیلی خوب است؛ یک لبخند او یک لبخند من اوضاع جور بود.

گفت: مادر مسعود برای جوجه – بلافاصله اصلاح کرد – برای خواهرت خواستگار آمده پرخوبی است دستش به دهنش می رسد تحصیل کرده است.

آمده ام ازت اجازه بگیرم به به بالاخره ما را هم داخل آدم‌ها حساب کردند.مادر گفت: برادر بزرگش هستی اجازه ی تو شرط است.

مادر دور و بر قبرم می‌پلکید و حرف میزد همان جا هم دو رکعت نماز خواند؛ نفهمیدم نماز شکر خواند یا حاجت مادر که رفت جوجه آمد.

خدایی اش جوجه برای خودش یک پا خانم شده بود از آن چشم‌های موشی و دماغ پهن بچگی اش خبری نبود وقتش بود باید شوهر می‌کرد.

 

خلاصه کتاب
«عروسی بازی» داستان زریِ بامزه (!) است که با وجود IQ یه‌ذره بالاتر از گیاهان آپارتمانی، عاشق نقش‌بازی کردنِ عروس‌ بودنه! خانواده‌اش که از دستش جون به‌لب‌شون رسیده، یه داماد قلابی (عباسِ بی‌چاره) رو وارد ماجرا می‌کنن تا یه عروسی فیک برگزار کنن. اما ماجرا به همین سادگی تموم نمی‌شه: زری هر روز با چسبیدن به عباس و اجبارش به پوشیدن لباس داماد، زندگی رو به کام همه تلخ می‌کنه! آخرش هم تصمیم می‌گیرن با «کشته شدن» عباس (!) از شر این بازی خلاص بشن... اما ای وای! زریِ بی‌غَم بعد از چهلم، دوباره تو کوچه‌پس‌ کوچه‌ها دنبال شوهر جدید می‌گرده تا بازی محبوبش رو از سر بگیره! 
خرید کتاب
40,000 تومان
https://webroman.ir/?p=5913
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!