وب رمان
دانلود رمان حاتم pdf |اثر غزاله جعفری
  • نام: حاتم
  • ژانر: عاشقانه
  • نویسنده: غزاله جعفری
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 2046

دانلود رمان حاتم pdf |اثر غزاله جعفری

 

اسم رمان : حاتم

نویسنده : غزاله جعفری

ژانر : عاشقانه

تعداد صفحات : 2046

آلا میثاقی تازه قدم به دنیای پزشکی گذاشته بود که یک اتفاق غیرمنتظره مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. بازگشت به محلهٔ کودکی، او را با گذشته‌ای روبه‌رو می‌کند که حاتم سلطان‌زاده نقشی اساسی در آن داشته است.

خلاصه رمان :

پشت سر استاد صفاری به راه افتاده بودیم قرار به شنیدن شرح حال بیماران بود و ابتدا نگار شروع کرده بود.

پرونده ی تخت اول را به دست استاد داده و خیلی رسا شروع به توضیح داد اما نگاه من سمت پسری سر خورد که با عجله از اتاق رست بیرون آمده بود.

گیره ی کارتش را به روی سینه چفت کرد چشم در چشم شدنمان باعث شد به آرامی سر تکان بدهم.

نگار کاری با من کرده بود که فکر این پسر لحظه ای از ذهنم پاک نمی‌شد در این چند شب بارها خوابش را دیده بودم.

چندین بار جلوی آینه با خودم تمرین کرده بودم تا اگر پیشنهاد آشنایی داد، پاسخی در خور بدهم‌متین و آرام…_میثاقی؛ مشکل ایشون چیه؟

_بله بله…با دم عمیقی پرونده را به دست استاد دادم خانم ۱۵ ساله با درد شدید ناحیه شکمی مراجعه کردن حدود یک حدود یک ساعت پیش استفراغ و تب شدید باعث شد تا آزمایش خون رو انجام بدیم همچنین قراره تا چند دقیقه ی دیگه به سونوگرافی منتقل بشه.

_خب… تشخیصت چیه؟ دارو چی تجویز کردی؟ _فقط مسکن…. تشخیصم التهاب آپاندیسه پرونده را بست و به دستم داد.

_سریع تر منتقلش کنید برای سونو به تخت کناری رفت و بردیا به دنبالش.به تخت کناری رفت و بردیا به دنبالش من اما برای یادآوری سراغ پرستار بخش رفتم؛ باید بیمار را منتقل می کردند.

پرستار به همراه یکی از بهیارها تخت بیمار را بیرون کشیدند تقریبا کار هر روز صبح ما همین بود…

استاد می آمد و شرح حال میگرفت زیر و بم بیمار را در می‌آورد؛ از تلاش ما تشکر می کرد و می‌رفت.

یک ماه تمام را در بخش اورژانس گذرانده بودیم و حدود سه ماه دیگر هم باید می‌ماندیم.

بعد از آن نوبت به بخش‌های دیگر بیمارستان بود برای چهارماه کارورزی بخش جراحی هیجان وصف ناپذیری داشتم…

_خانم میثاقی؟ با شنیدن صدای‌ بردیا، فلاحتی یک متر به عقب پریده و هین کشیدم چشمان گرد شده ام را که دید دستانش را به نشانه ی تسلیم بالا برد.

_عذر میخوام…. عمدی نبود.چی عمدی نبود مرد حسابی؟!؟ صدا زدن من؟ پر واضح بود که هول کرده است .

_خواهش می‌کنم… بله؟ در خدمتم نگاهش بین دو چشمانم به گردش در آمد و بعد؛ درست وقتی که از سکوتش خسته شده بودم گلویش را صاف کرد.

_می خواستم بدونم…. وقت دارید تا یک‌نوشیدنی در خدمتتون باشم؟ _به چه مناسبت؟ پلک هایم را با حرص روی هم‌فشردم مناسبت؟ تو احمقی آلا؟سوال از این مزخرف تر نبود که تو بپرسی؟

_مناسبتی که نداره خواستم به تایمی رو با هم بگذرونیم صحبت داشته باشیم.

خلاصه کتاب
آلا میثاقی تازه قدم به دنیای پزشکی گذاشته بود که یک اتفاق غیرمنتظره مسیر زندگی‌اش را تغییر داد. بازگشت به محلهٔ کودکی، او را با گذشته‌ای روبه‌رو می‌کند که حاتم سلطان‌زاده نقشی اساسی در آن داشته است. 
خرید کتاب
50,000 تومان
https://webroman.ir/?p=5741
لینک کوتاه:
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!