- رمان : #تدریس_عاشقانه {جلد پنجم}
{مجموعه پنج جلدی #استاد_دانشجو}- ژانر : #عاشقانه #ازدواج_اجباری #بزرگسال #استاد_دانشجویی #همخونه_ای
- نویسنده : #ترنم
خلاصه :
آرمان زند استاد و پزشکی که تازه از خارج برگشته طی اتفاقاتی مجبور به ازدواج اجباری با دانشجوی خودش میشه
قسمتی از رمان تدریس عاشقانه:
_نامزد کرده، نگاه حلقه ی دستشو… تا دیروز حلقه دستش نبود.
_نه نازی من میگم الکی دستش کرده ندیدی
دخترا چه قدر بهش پیله کردن معلومه خواسته از دستشون راحت بشه.
_چی داری میگی مگه دختره که حلقه ی الکی دستش کنه من که میگم…
یا صدای جدی آرمان دو تاشون خفه خون گرفتن
_انگار بحث اونجا جالب تره!
نیشم شل شد و گفتم
_بله استاد داشتن راجع حلقه ی شما صحبت میکردن
میخواستن بدونن حلقه الکی دستتون کردین یا نه!
دو تاشون برگشتن و ترسیده نگاهم کردن که ابرو بالا انداختم.
اخمای آرمان بیشتر در هم رفت و تا خواست لب باز کنه
پرو ترین فرد کلاس یعنی سعید بلند داد زد
_استاد مبارکه کو شیرینیش؟
همه بعد این حرف شروع به دست زدن کردن و هر کس یه چیزی می گفت
آرمان دستشو بالا آورد و با تحکم گفت
_نفر بعدی که حرف بزنه باید بره بیرون کلاس!
همه خفه خون گرفتن.
با همون جذبه ای که سر کلاس سراغش میومد ادامه داد
_اینجا دبستانه که به زور ساکت تون کنم؟
الان میتونین کارای مهم تری از صحبت راجع زندگی من بکنین.
اونم گوش کردنه!
دوباره پای تخته برگشت و تدریس و شروع کرد.
این رمان ها را اگه نخوندی وب رمان بهت پیشنهاد میکنه:
دانلود رمان کثیف با هم (جلد ۳ مجموعه بیلیونر کثیف ) | برای اندروید ،آیفون،pdf