- رمان : #پریان در غربت
- نویسنده:#ناشناس
- ژانر: #عاشقانه ،اروتیک، بزرگسال
سه خواهر به نام های پریزاد پریناز و پریسا هر سه متاهل و دارای فرزند هستند.
یکروز تصمیم میگیرند که مجردی و بدون شوهر و بچه مسافرت تایلند برند
پریسا زنی با ایمان و با حجاب که به شوهر و بچه اش وفاداره و مراقب خواهرهایش است که به بیراهه نروند.
و همیشه در حال نصیحت که راه کج نرید.
تا اینکه در هتلی که آنها اقامت دارند سه مرد تنها اتاق میگیرند و چشم یکی از آنها پریسا را میگیرد.
قسمتی از متن رمان پریان در غربت:
از دست این خواهرام دیگه دیوونه شده بودم .
دوسال از پریزاد بزرگتر بودم و چهار سال از پریناز .
آخرای پاییز هوس کرده بودند
که یک سفر سیاحتی به تایلند داشته باشن .
اونم بدون همسرانشون .
نه این که اونا دلشون نخواد که شوهرا با هاشون بیان .
هیشکدومشون نمی تونستن کاسبی شونو ول کنن و بیان .
هر چند ما سه تا خواهر هم همچین بیکار بیکار نبودیم .
سه تایی مون یه آرایشگاه ردیف کرده بودیم
و واسه خودمون هم کلی مشتری داشتیم .
اون دو تا می خواستن منو هم کم کم راضی کردن با اونا بیام .
رمان پریان در غربت pdf
ولی دیگه گفتیم یه ده روزی رو بی خیال این حرفا شیم .
شوهر من استاد دانشگاه بود
و دو تا دامادم هر دو تاشون دبیر دبیرستان بودند
ولی اوقات بیکاری رو کارای متفرقه ای هم انجام می دادند
مثل بساز و بفروش ساختمون .
ولی شوهرم مهران سرش به این راهها درد نمی کرد .
من تازه سی سالم شده بود .یه پسر پنج ساله داشتم
که خیلی هم ناز و خوشگل بود .
خیلی هم شبیه من بود .
با پوستی سفید و روشن و لطیف ..
رمان پریان در غربت برای اندروید
خواهرا صحبت رفتن رو کردن دامادام غصه شون شد .
نه این که به اونا بی اعتماد باشن
از این که مثلا در دیار غربت سر و گوششون بجنبه
بلکه واسه این که خیلی شیطون بودند
و سر به سر خیلی ها میذاشتن .
اونا در مجالس و مهمونی های عمومی خیلی بی خیال بودند
و حجابشونو حفظ نمی کردند
ولی من از بچگی این جوری نبودم .
سختم بود پیش یه نامحرم روسری از سرم بردارم .
با این رسم های مسخره ای که معلوم نبود
کی مد کرده به شدت مخالف بودم .
مثلا مردا دستشونو به طرف زنا دراز کنن
یا بالعکس و با هم دست بدن .اصلا این چه معنا داره
این رمان ها را اگه نخوندی وب رمان بهت پیشنهاد میکنه: