اطلاعاترمان خانوم معلم pdfسریــع خودمو کنار کشیدم و به بچه ها گفتم ساکت باشن و خودم راه افتادم به طرف در.در رو واکردم مادر پویان پشت بود… یه زن مسن و روستایی …با دیدنم لبخندی زد که دندونای زرد رنگش افتاد بیرون._سلام خانوم معلم!سرمو به معنی سلام تکون دادم که لبخند رو لبش پر رنگ تر شد_پویان درسش خوبه؟!باخودم ...
اطلاعاترمان دلبر مجازی pdfخلاصه رمان: تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِبقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی میگذره.نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ..حالا نتیجهی این روند زندگی چی میشه؟داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟!اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟!دو نفر بیشتر از همه توی سرنوشتش ...
اطلاعاترمان دلشوره pdfخلاصه رمان دلشورهصدای هق هقم توی حنجره م خفه میشه …مچاله میشم … نفس نفس میزنم … صدای تیک تیکی که صدای ساعت نیست اذیتم می کنه …نبض زدن شقیقه م دردم رو از سر درد بیشتر می کنه و پلک های سنگینمبا هر جون کندنی تکون می خورن … صدای فندکه !!صدای فندکی که تو گوشم ...
اطلاعاترمان دنیای نا آرامpdf خلاصهرمان دنیای نا آرامpdfعاشقانهایی دیگر در راه استدنیای ناآراممچ عشق بچهگیم و با خدمتکار بابام گرفتم!من ناخواسته توی مسیری قرار گرفتم وبه کسی دلبستم که ممکن بود سره احساس احمقانه ی من جونش و از دست بده…ولی من عاشق و دلباخته ی اون بودم و هیچ جوره نمیخواستم ازش دوری کنم!#دنیای_نا_آرام داستانی بسیار متفاوت و جذاب…عاشقانهایی جذاب و خواندنی ...
اطلاعات رمان رخنه pdfقسمتی از داستان رمان رخنهیک بار دیگه همچین زری بزنی من می دونم با تو… از فشار دستم اشکم سرازیر شد و در واقع این فقط یه بهونه بود . بی انصاف من دو هفتهس دخترمو ندیدم ! بزار حداقل شیرش برم ؛ دلم داره پر پر میشه . دستمال کاغذی از توی داشبورد بهم داد… خب ...
اطلاعاترمان سکانس عاشقانه pdfنویسنده : ناشناسموضوع رمان : عاشقانه ،غمگین ،جدیدخلاصه رمان : این رمان در مورد یه دختر نوجوون به اسم بهارهکه از سره علاقه ی زیادش به یه بازیگر به اسمامیرعلیاونو پیدا میکنه و بهش ابراز علاقه میکنه و چیزیجز تحقیر و حقارت نصیبش نمیشه.حالا ۱۰سال گذشته و بهار یه دکتر موفقه که سر و کله ی امیرعلی پیدا میشهکه ...
اطلاعاترمان شمیم عشق pdfزمین زیر پایش می لرزد …انگار توان تحمل این حجم از کینه را ندارد … بترس؛بترس از آن روزی که پس لرزه هایش دامن گیر تو و روزگارت شود دست آرزو را گرفته بود و می دوید …صدای خش خش برگ های زیر پایشان و لبخندشان،سمفونی زیبایی در باغ ایجاد کرده بود … هوای شهریور ماه ...
اطلاعاترمان دانشجوی ترشیده من فایل کامل بخشی از کتاب :با لگد در کالسو باز کردم و وارد شدمبا دیدن جای خالی استاد لبخند پهنی زدمو سمت صندلی عزیزم رفتم_بازم احمدی نیومده؟؟؟اها دیشب اخرین شب تعطیالت عید بوده حتما خوابش گرفته رو چی_رو چی؟متعجب سمت مردی برگشتم انگار دانشجوی جدید بود تا حاال ندیده بودمش ولی با همین یک کلمش خندهها ...