اطلاعاترمان برمن بتاب pdf چکیده رمان بر من بتاب:دختر داستان خورشید، به خاطر قرار گرفتن در زمان و مکانی اشتباه…خورشید و غیاث با هم دوست معمولی هستند!اما خانواده دختر خیلی سخت گیرند و خورشید بدون اطلاع خانواده اشبه غیاث که قبلا در زندگیش شکست عشقی را تجربه کرده نزدیک میشود،اما یک روز خانواده هایشان آنها را دوشادوش هم میبینندو خورشید را ...
اطلاعاترمان بن بست مهربانی pdfمحمد پلیسی است بعد از فوت همسرش که به خاطر نگهداری فرزندش مجبور استبا خانواده ای خود زندگی کند،آنها به یک خانه ی بزرگتر در یک کوچه ی بن بست نقل مکان می کنند، که محمد عاشق همسایه ی معلمش ( آرمیتا ) می شود …خلاصه رمان بن بست مهربانیبا نزدیک شدن صدای آژیر آمبولانس،دخترجوان ...
اطلاعاترمان به طعم تمشک pdfتارا یه نوجون ۲۰ ساله ست. سال آخر فوق دیپلم گرافیک.یه دختر لکنتی و خجالتی ست. سه ساله پدرش رو از دست داده و عمو بزرگش اونا رو حمایت کرده.پسرعموی تارا کیارش مردی ۴۰ساله با بچه ای سه ساله به ایران میادو عموی تارا خواستار ازدواج این دوتاست،کیارش به دلایلی از زنش جدا شده و ...
اطلاعاترمان خانوم معلم pdfسریــع خودمو کنار کشیدم و به بچه ها گفتم ساکت باشن و خودم راه افتادم به طرف در.در رو واکردم مادر پویان پشت بود… یه زن مسن و روستایی …با دیدنم لبخندی زد که دندونای زرد رنگش افتاد بیرون._سلام خانوم معلم!سرمو به معنی سلام تکون دادم که لبخند رو لبش پر رنگ تر شد_پویان درسش خوبه؟!باخودم ...
اطلاعاترمان دلبر مجازی pdfخلاصه رمان: تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِبقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی میگذره.نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ..حالا نتیجهی این روند زندگی چی میشه؟داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟!اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟!دو نفر بیشتر از همه توی سرنوشتش ...
اطلاعاترمان دلشوره pdfخلاصه رمان دلشورهصدای هق هقم توی حنجره م خفه میشه …مچاله میشم … نفس نفس میزنم … صدای تیک تیکی که صدای ساعت نیست اذیتم می کنه …نبض زدن شقیقه م دردم رو از سر درد بیشتر می کنه و پلک های سنگینمبا هر جون کندنی تکون می خورن … صدای فندکه !!صدای فندکی که تو گوشم ...
اطلاعاترمان دنیای نا آرامpdf خلاصهرمان دنیای نا آرامpdfعاشقانهایی دیگر در راه استدنیای ناآراممچ عشق بچهگیم و با خدمتکار بابام گرفتم!من ناخواسته توی مسیری قرار گرفتم وبه کسی دلبستم که ممکن بود سره احساس احمقانه ی من جونش و از دست بده…ولی من عاشق و دلباخته ی اون بودم و هیچ جوره نمیخواستم ازش دوری کنم!#دنیای_نا_آرام داستانی بسیار متفاوت و جذاب…عاشقانهایی جذاب و خواندنی ...
اطلاعات رمان رخنه pdfقسمتی از داستان رمان رخنهیک بار دیگه همچین زری بزنی من می دونم با تو… از فشار دستم اشکم سرازیر شد و در واقع این فقط یه بهونه بود . بی انصاف من دو هفتهس دخترمو ندیدم ! بزار حداقل شیرش برم ؛ دلم داره پر پر میشه . دستمال کاغذی از توی داشبورد بهم داد… خب ...