اسم رمان : آن مادران این دختران
نویسنده : بلقیس سلیمانی
ژانر : اجتماعی، عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۲۶
ثریا سه ماهه باردار بود که همسرش را از دست داد. با دنیایی از درد و مسئولیت، از گوران به تهران آمد و با حقوق معلمی، تکتنها آنا را بزرگ کرد. حالا سالها گذشته و آنا دیگر آن کودکِ وابسته نیست؛ دختری سرکش است که مدام با مادرش درگیر میشود. گویا هیچکدام نمیتوانند یکدیگر را درک کنند، و ثریا، خسته از این کشمکشها، کمکمأیوس شده که آیا تلاشهایش بیفایده بوده است یا نه…
خلاصه رمان :
این بار بلند گفته بود آب دارد هدر میرود که آقا بیژن گفت اصلش این تهران روی باتلاقه سرکارخانم فکر میکنید این آبهایی که تهرانی ها ه مصرف میکنن کجا میره توی زمین بله توی زمین ،
خدا اون روزی رو نیاره که یه زلزله شیش ریشتری این شهر رو بلرزونه، بی بی که آفتابه اش را برمی داشت فوزیه ثریا ور فرح به ردیف می نشستند لب سکو و وضو گرفتن و بیبی را تماشا میکردند.
بی بی اوایل دعوایشان و میکرد و حتی شکایتشان را به اسحاق می.کرد ولی بعدها سعی میکرد وضو گرفتن یادشان بدهد دخترها میگفتند یادمون بده چطوری آبو تویه کاسه دستامون نگه داریم بدون این که قطره ای از اون روی زمین بچکه.
کشیده باشین بی بی میگفت یاددادنی نیست باید خشکسالی و دیده باشین باید قحطی و گشنگی و تشنگی کشیده باشین.
سر و کله مأموران آب که پیدا میشود همهمه زنها بالا میگیرد کی آب وصل میشود؟ آب خوردن را از مغازه ها می خرند درست آب شستشو را از کجا بیاورند؟
اصلاً علت همه این نشستها پوسیدگی سیستم آبرسانی تهران است. نیست اینجا که همین سی سال پیش اصلا نبوده ییلاقا تهرانی ها بوده باغ بوده و در و دشت قنات داشته.
منطقه احتمالاً این نشست به خاطر قنات قدیمی ر جنت آباد است. نه این که اینجا روی گسل کن است تکانی کوچک و نامحسوس باعث این خرابی ها شده،
حالا باز خدا را شکر تلفات جانی نداشته و خدام را شکر خسارت چندانی به آپارتمانها وارد نشدها ثریا می ایستد در جمع خانم های کوچه و به و اظهار نظرهایشان گوش میکند.
آقا بیژن همانه نزدیکی هاست بوی تعفنش را حس میکنده بدبختی از این بیشتر فردا روح انگیز می آیدا خانه اش بعد از مدتها یک گورانی راهش را کج کرده طرف خانه او آن وقت عدل باید کوچه نشست کند آب قطع شود و شیشه های ساختمان بریزد پایین حالا با این جان نشسته سر و کله : چرب و چیلی خانه کثیف چه کار کند.
میدود داخله ساختمان باید تا میتواند آب بردارد دیگ ور دیگچه هایش را پر از آب کند و به شیوه قدیمی ها آب گرم کند و خودش را بشورد اصلاً چطور استان برود میدان شهر زیبا حمام عمومی حمام کارگرهایا فصلی افغانی ها بی خانمانها مریضی میگیردار شاید هم ایدز گرفت.