دانلود رمان من سیندرلا نیستم ( 1 جلد کامل ) | برای اندروید ،آیفون،pdf

توضیحات

دانلود رمان من سیندرلا نیستم ( ۱ جلد کامل ) | برای اندروید ،آیفون،pdf

نام رمان: #من_سیندرلا_نیستم

نویسنده: #بانوی_بارانی

ژانر: #عاشقانه

خلاصه:
البرز پاکنهاد یه کارخونه داربزرگه،کسی‌که کم‌ترین توجهی به بقیه نداره! تا وقتی که یه دختر ریزه‌میزه و معصوم نگاهشو معطوف خودش می‌کنه،همش از یه توجه کوچیک شروع می‌شه اما وقتی به خودش میاد کل دین و ایمونشو به اون دوتا چشم مظلوم باخته و…

قسمتی از رمان من سیندرلا نیستم :

ساعتی بود که از کانتینر کارگرها صدای خنده و پچپچ نمیآمد.

ماه کامل در آسمان
میدرخشید و صدای جغد از شاخهٔ درختی در آن نزدیکی می آمد.

از زیر درخت های که از صبح تبدبل به مخفیگاهم شده بود بیرون خزیدم.

حتی صدای

برگهای خشکی که در زیر دستهایم صدا میداد،

باعث وحشتم میشد.

گرسنگی چاره ای

جز بیرون رفتن و مواجهه با دنیای بیرون برایم نگذاشته بود.

روز به جنگل میرفتم اما شب را از ترس گرگها

در کمپ مخفی میشدم

و از دور به

کارگرها و آتشهایی که برپا میکردند، نگاه میکردم

و در خیالم با فکر کردن به گرمای
آتش، گرم میشدم.

بوهای خوبی که از ظرفهای روی اجاق میآمد، مرا به یاد خانه
میانداخت.

معده ام از درد بههم پیچید.

دانلود رمان من سیندرلا نیستم با لینک مستقیم

از زمین بلند شدم و پاورچین به جایی که

در طول شب کارگرها آنجا غذایشان را میخورند،
نزدیک شدم.

سطل زبالهٔ های همانجا، کنار نیمیت، بود.

نان و پنیری که در بقچهام
گذاشته بودند، همان روز اول تمام شده بود.

دو روز بود که به جز آب رودخانه چیزی نخورده
بودم؛ دیگر جایی برای وسواس نداشتم .

بهسرعت دستم را درون سطل فرو بردم.

هنوز چیزی به دستم نیفتاده بود که بوی توتون و
حس حضور کسی پشت سرم، بی حرکتم کرد.

لحظه ای حتی نفس کشیدن را فراموش کردم.

در دلم شروع به التماس کردم، به چه کسی؟ نمیدانستم .

• دانلود رمان من سیندرلا نیستم pdf

»تو رو خدا! خدا جون، تو رو خدا«.
ولی دستهایی قوی و زمخت، گردنم را گرفت

و از زمین بلندم کرد. ناخواسته جیغی بلند و
بی فایده کشیدم

و شروع به دستو پا زدن کردم.

قلبم با وحشت در سینه ام میکوبید و اشکهایم
بدون انکه بخواهم روی گونه هایم فرو میریختند.
برقهای استراحتگاه که روشن میشدند و همهمه ای در کانتینرها به راه افتاده بود.
هجوم خون به سرم را احساس میکردم.

گردنم در زکر فشار انگشتانی قوی درحال شکسته
شدن بود.

 دور و اطرفمان جمع شدند و صدای خنده و حرف زدن کارگرها بلند شد.
–موش گرفتی؟
–این دگه چه جونورکه .

• دانلود رمان من سیندرلا نیستم کامل

این رمان ها را اگه نخوندی وب رمان بهت پیشنهاد میکنه: