وب رمان
رمان ونوس پاییون مارس pdf

اطلاعات

رمان ونوس پاییون مارس pdf

نام  : رمان ونوس پاییون مارس pdf

 

خلاصه :
توی مدرسه همکلاسی بودیم.

یه دختر مغرور با چشمای دو رنگ قهوه ای و آبی

که رفتارش مثل پسرا بود!

فکر میکردم دختره.

برای همین اشکالی نداشت اگه بهم دست بزنه

یا موهامو ببینه یا حتی با هم بریم حموم!

خب رفیق صمیمی من بود!

ولی یهو همه چی عوض شد.

بهم گفت درواقع پسره.

اون پسر بود و من یه دختر مذهبی سفت و

سخت که حتی بدنمم دیده بود.

حالا عمل کرده. تبدیل به یه مرد شده، ولی من …..

بنظرم از خود ترانه بپرسیم! …

با شنیدن اسمم،

استاپ می‌کنم. نمیدانم چرا؛

اما چیزی مانع می‌شود که به جمع‌شان بروم.

کسی در سرم دستور می‌دهد پشت ستون بایستم!

صدای ارغوان را می‌شنوم که می‌گوید:

آره اونم میاد راستشو بهمون می‌گه …

بالاخره که چی… باید بفهمیم واقعا خودشه یا نه؟

رمان ونوس پاییون مارس pdf

این را سیما می‌گوید،

آن هم با کلافگی تمام. سرور جمله اولش را تکرار می‌کند

: من بازم میگم از خود ترانه بپرسیم.

مرجانه سوال می‌کند:

گیرم که بپرسیم…‌ از کجا معلوم راستشو بگه؟

اصلا از کجا معلوم لادن درست می‌گه؟

آدمی که مرده چجوری زنده میشه؟ ها؟

آدم مرده؟ از چه کسی حرف می‌زنند؟

چه کسی مرده و از گور برخاسته؟

نیم قدمی برمیدارم تا سوالم را در صورتشان بپرسم

که فرنوش نچی می‌کند و می‌گوید:

چند نفر توی دورو برت میشناسی که چشماش دو رنگ باشه؟

چند نفر می‌شناسی که اسم مستعار ما

وُ خاطراتو ُ هرچیزی که مربوط به اکیپمون بوده…

دیگر صدای فرنوش را نمی‌شنوم.

تمام حواسم می‌رود پیِ آن دو چشم دو رنگی

که گوش‌هام شنیده بود.

که تصویرشان در تمام نقاشی‌هام بهم،

دهن کنجی می‌کردند. که خیالشان هرشب، پی

ش از خواب از سرم می‌گذشتند …

یعنی واقعا رَهان زنده‌ست؟ رَهان… رَهان… رَهان… رَهان زنده بود؟

عقلشان را از دست داده اند؟ رَ… رَهان… رَهان زنده ست؟!

https://webroman.ir/?p=1360
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!