چند ماه از مرگ شوهرِ مارال گذشته و حالا بعد از مرگ شوهرش، وفادارترین دوستِ شوهرش، احمدآقا سعی میکنه همیشه هواشو داشته باشه و تا حدودی مشکلات رو برای مارالِ قصهمون کم کنه...پسرِ احمدآقا "مالک" متوجه ارتباط مخفیانه پدرش با مارال میشه و بینشون چیزهایی پیش میاد که مارال مجبوره یه جورایی فشارهای مالک رو تحمل کنه...
*"شبی که ماه پشت ابرهای سیاه قایم شد، تقدیرم را دزدیدند...من ماهین بودم، اما او در مستیاش مرا با کس دیگری اشتباه گرفت.حالا باید تا همیشه کنار مردی زندگی کنم که یادآور تلخترین شب زندگیم است. عشقِ دیروزم را کشتند و به جایش زنجیر بستند..."*
ثمین بخاطر قتلِ غیرعمد پدرِ ارسلان توسط برادرش، رابطهش با ارسلان بهم میخوره.این در حالیه که ثمین ازش حاملهست و ارسلان میلی برای ادامهی رابطهش با ثمین نداره...در تکاپوی پیگیری ثمین برای رضایت گرفتن از خانوادهی ارسلان، پای برادرِ بزرگتر ارسلان به ماجرا باز میشه و باعث ایجاد یه سری تغییرات توی زندگی ثمین میشه...