داستان درباره دختریه که به شدت ساده و آرومه و خانواده معمولیی داره اما ناگهان خانوادشون ازهم میپاشه دختر از محبت خونواده طرد میشه و بهچشم سر بار میبیننش فقط به خاطر اینکه خاص نیست .اون پشت سر هم عزیزانش رو از دست میده آتش انتقام وجود اون رو پر میکنه وقتی به دنبال علت ازهم پاشیده شدن خانوادش میره با اسرار عجیبی مواجه میشه با یه سازمان عجیب و افرادی عجیب تر و درگیر مافیا ها میشه و در این بین عشق هم وارد زندگیش میشه عشق در کالبد چشمانی سرد و آبی کم کم مانند پیچکی به دور قلب ترک خورده اش می پیچه و چه کسی میدونه سرانجام این داستان پر هیاهو رو.....