زندگی رها و امیرصدرا، پس از روزهای شیرین آغازین، ناگهان وارد گرداب حوادث میشود. رها، که حالا عشق را در آغوش گرفته، باید بهای نگهداری از آن را بپردازد. در این میان، تقدیر هم بازیهای خود را دارد... آیا رها میتواند در این نبرد عاشقانه پیروز شود؟
رها، دختری از یک خانواده سنتی، سالها تحت سلطه تفکرات کهنه و سمی خانوادهاش زندگی کرده است. او را مجبور به ازدواج با مردی خودخواه و روانآزار میکنند، اما پس از تحمل سالها آزار روحی و جسمی، جرئت میکند تا از این زندگی فرار کند. در مسیر دشوار استقلال، کمکم متوجه احساساتش نسبت به مردی میشود که مانند یک پناهگاه امن، به او عزتنفس و ارزش واقعی یک زن را یادآوری میکند. اما آیا جامعه و خانواده به او اجازه میدهند دوباره عشق را تجربه کند؟