ژانر: عاشقانه
خلاصه:
همونیه که می تونه منو خوشبخت کنه و با هم تفاهم اخلاقی داشته باشیم . سه سال ازم بزرگتر
بود . اون فیلمبردار بسیار ماهری بود و یه فروشگاه بسیار بزرگ فروش وسایل عکاسی و
فیلمبرداری و چاپ و ظهور عکس و فیلم داشت و یه چیزی حدود بیست تا دختر و پسر تو
فروشگاهش کار می کردند . خوش قیافه هم بود ولی من خوش تیپ تراشو رد کرده بودم . در
هر حال دلم می خواست یه زندگی آروم و راحتو باهاش تجربه