- رمان: #استاد_دانشگاه
- نویسنده: #سوگند احمدی
- ژانر : #عاشقانه #دانشجویی #استاد_دانشجو #جدید #کمیاب #نایاب #بزرگسال
خلاصه رمان استاد دانشگاه:
شیدا دختر بچه ای هست که ترم اول دانشگاهشه و عاشق استاد جوون و خوشگل دانشگاهش میشه ولئ اون استاد دخترای دانشگاهو برای عروسک جن*سی شدن میبرده خارج و وقتی نوبت شیدا میشه…..
قسمتی از متن رمان استاد دانشگاه :
عشق حد و مرز نمیشناسه
■♡■♡■♡■
وایساده بودم روی طبقه هشتم از روی میله های بالکن عبور کرده بودم
و وایساده بودم جلوی میله هاش فاصله بین مرگ تا زندگیم دستایی
بود که بدنمو گرفته بود تا نیوفتم
آره این بار برای همیشه خودمو میکشم
دارین میگین چی شد که به اینجا رسیدم آره واقعا چی شد که به اینجا
رسیدم
روزی که فهمیدم تو کنکور قبول شدم کل روستامونو شیرینی دادم ولی
قبول شدنم مشکل داشت من برای یکی از روستا ها به اسم کوهدشت
بودم ولی تهران قبول شدم
هیچ وقت یادم نمیره که یک هفته تمام غذا نخوردم و از شدت ضعیف
شدن به بیمارستان بردنم تا مامان بابام راضی شدن برم شاید اگه اونا
نمیزاشتن برم هیچ وقت به هیچ مشکلی نمیخوردم
آخرین روز بود جلوی در خونه وایساده بودم مامان با اشکای روی
صورتش از زیر قران ردم کرد بغلش کردم و از بابام خداحافظی کردم و
با یه کوله پر لباس و وسایلم از اون روستایی که ۹۱سال توش بزرگ
شدم زدم بیرون
نشستم تو اتوبوس نه شیدا تو گریه نمیکنی گریه نکن دختر تخس
گریه نکن مثل همیشه بغض گلومو خوردم و خندیدم
این رمان ها را اگه نخوندی وب رمان بهت پیشنهاد میکنه: