اطلاعات
رمان عهد اقاقیا pdf
خلاصه :
طرهای از موهایم را پشت گوشم انداختم
و با یک حرکت،خرمن خرمایی
و کمند گیسوانم را از جلوی دست
و پا جمع کرده و پشت سرم بردم
.باید روی دهانم را چفت و بست میزدم
تا حرفی که نباید، از آن خارج نشود.
هرچند بعید میدانستم که بتوانم
جلوی وراجیام را بگیرم،
اما در هر صورت نباید بند را آب میدادم.
جناب دکتر،
هرازگاهی از زیر عینک طبی مد روزش
،تکه نگاهی به من میانداخت
و در آخر که از نگاهها کردنها
و آنالیز کردن من خسته شد،
برگهی روی میزش را به کناری راند
و به جلو خم شد.
صورت شفاف سهتیغهاش،
زیر نور لامپ آویزان از سقف اتاق، بیشتر میدرخشید.
دانلود رایگان رمان تاریکی مهتاب
https://webroman.ir/?p=1837
لینک کوتاه: