وب رمان
دانلود رمان کد آبی pdf |اثر مهدیه افشار
  • نام: کدآبی
  • ژانر: عاشقانه، هیجانی
  • نویسنده: مهدیه افشار
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 2051

دانلود رمان کد آبی pdf |اثر مهدیه افشا

اسم رمان : کد آبی

نویسنده : مهدیه افشار

ژانر : عاشقانه، هیجانی

تعداد صفحات : 2051

همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم عوضی ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته دنبال تاییدشن. حالا… این قناری‌ خفن قد بلندی که حتی سیبیل کلفتای حراست بیمارستانم تاییدشو می‌خوان، از شانس خوب یا بد پسر عموی عوضیه منه! …

 

خلاصه رمان :

از حرفی که میزنه خونم به جوش می آد و مغزم رد میده بدون هیچ فکری و در حالی که از عصبانیت دارم می‌ترکم،

توی یک ثانیه با سر میرم تو صورتش و صدای دادش بلند میشه.

آوا هین می‌کشه پیشونی ام از ضربه ی محکم نبض می زنه و درد می گیره.

بازوم از پشت کشیده می‌شه و آوا با ناله اسمم رو میگه اما برام مهم نیست کجاییم!

عصبی یقه ی یارورو میگیرم و بی توجه به ناله هاش و دماغ دهنش که خون توشون پر شده توی صورتش می غرم

اینو خوردی که یادت بمونه دیگه که گنده تر از دهنت نخوری، گرفتی؟

یقه اش توی دستم مشت شده و دلم می‌خواد یه مشت دیگه پای چشمای گشاد شده اش بخوابونم،

اما به سختی میل کتک زدنش رو تو خودم کنترل می‌کنم ولش میکنم و بر می‌گردم دست آوارو بگیرم که پشیمون می‌شم

فقط اخم کرده با سر به ماشینم اشاره می‌کنم و با صدای خفه ای می گم:- برو سوارشو،

در حالی که به شدت برای کنترل کردن خودم درگیرم آوا نگاهی به دوروبر می اندازه،

و با چشم های درشت شده به یارو که هنوز کف زمین پهنه و داره ناله میکنه زل میزنه آروم میگه:ممنون از کمکتون شما بفرمایید منم خودم می‌رم

مچ دستش رو می‌گیرم و دنبال خودم می‌کشمش: حوصله ی ناز و اداهای تو یکیو ندارم،

با انگشتهای ظریف دست دیگه اش سعی می‌کنه خودش رو آزاد کنه تقلا میکنه و جفتک می اندازه

– بس کنید اگه یکی مارو ببینه چی؟ ولم کن

قبل از این که چیزی بگم صدایی از نزدیکی به گوش می‌رسه

– دکتر دیباج، شمایی؟آوا روی گونه اش می‌کوبه- بدبخت شدم وای…

خونسرد زمزمه میکنم:ساکت صدات در نیاد تو این تاریکی ندیدتت،غرغراتو شنیده

دستش رو در جهت مخالف می‌کشم و بی توجه به غر زدنش از تاریکی استفاده می‌کنم و تا ماشین من می‌ریم

سوییچ رو از جیبم در می‌آرم و می‌غرم:حالا می‌تونی بگی این یارو کی بود!؟

در ماشین رو باز می‌کنم و هولش می‌دم داخل می‌دونم که جایی نمیره،

یارو شرخره هنوز این و راست و تنها گیرش بیاره تیکه بزرگش گوششه

کنارش پشت فرمون می‌شینم و بی حوصله میگم:می‌شنوم!

خلاصه کتاب
همه می‌گن بزرگترین و رو مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم عوضی ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته دنبال تاییدشن. حالا... این قناری‌ خفن قد بلندی که حتی سیبیل کلفتای حراست بیمارستانم تاییدشو می‌خوان، از شانس خوب یا بد پسر عموی عوضیه منه! ... 
خرید کتاب
45,000 تومان
https://webroman.ir/?p=5165
لینک کوتاه:
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!