اسم رمان : زمان معکوس [جلد 2]
نویسنده : مدیا خجسته
ژانر : عاشقانه، معمایی، هیجانی، تریلر
تعداد صفحات : 1802
اِرِن بعد از هفت سال به دنبال مرگ تلخ همسرش گلبهار ، به دنبال حقایق و معماهای زندگی اش میگردد. هیچ چیز و هیچ کس برایش مهم نیست تا اینکه سرنوشت بارِ دیگر او را در نقطه ی دیگری از دنیا ، با بهارک ناصری ، کسی که شباهت بی سابقه ای به همسرش دارد رو به رو میکند تا بفهمد هیچ چیز به آن سادگی که خیال میکرد نبوده!
خلاصه رمان :
همین که پا داخل خانه میگذارم ،بوی وانیلِ مشامم را
پر میکند .با عشق چشم میبندم و دستانم را از هم باز
می کنم .نیم دور مستانه ای می زنم:
_خونه یعنی این!
نگاهی به اطراف می اندازم .صدایش که نمی آید .باز
یک گوشه و کنار مشغول است یا سرِمن را دور دیده
و به خانه ی سمیرا خانم رفته؟
یک تای ابرویم را بالا می دهم و نایلون های خرید را
گوشه ای رها میکنم .همین که به انتهای راهرو می
رسم ،صدای آبگرمکن را می شنوم و عقبگرد می
کنم .مایکروفر با صدای “دلینگ “ی خاموش می شود
و من میمانم و آشپزخانه ی تاریک پیش رویم که بوی
کیک ِوانیلی و عطرِ تنِ او را یکجا در خودش حبس
کرده!
بوی تنش را فقط من میفهمم .فقط من میتوانم تمیزش
بدهم از میان ِهزار و یک بوی دیگر و بعد از عبور
دادنش از صافی ِمشامم خالصانه تو بکشمش !
سرخوشانه به هال برمیگردم .آینه ی کوچکی روی
ستون وسط خانه نصب شده که با قد گلبهار تنظیم
شده .پاهایم را از هم باز میکنم و سرم را کمی خم
میکنم .دستی به ته ریشم میکشم .حتما دوباره غرغر
میکند که وقتی صورتت را به صورتم میزنی پوست
صورتم میسوزد و گز گز میکند .باید صفایشان می
دادم اما نمیخواستم حتی یک ساعت از این فرصت بی
نظیر را از دست بدهم .
لب پایینم را زیر دندان میگیرم و روی یکی از مبل ها
ولو می شوم .گوشی ِگلبهار روی میز کوچک کنارم
دهن کجی میکند .با آن قاب صورتی که خودم برایش
خریده ام .گوشی اش را دست میگیرم .کناره های قابش
آرد و مواد خشک شده ی کیک چسبیده .لبخندی میزنم
َ و با کشیدن پ ِترنی که شبیه به یک مربع ناتمام است
قفلش را باز میکنم .چشمک آبی بالای صفحه و پیام
های تلگرامش بد وسوسه ام میکند .سر بالا میکنم و
تنها دقیقه ای فاز انسانیت برمیدارم .انسانیتی که می
گوید باید به حریمش احترام بگذارم .اما پدرسوختگی ِ
توی خونم پررنگ تر از آن است که بتوانم دقایق
طولانی آدم بمانم” !به درکی “میگویم و وارد پیام
هایش می شوم .اولین چت و پیام متعلق به دوستش
است .پیام های اولشان دستور پخت کیک و حرف های
معمولیست اما هرچه پایین تر می آیم جذاب تر می
شود .چند پیام ِآخر لبخند به لبم می آورد.
