- نام کتاب: طعم گس زندگی
- ژانر کتاب: # تراژدی #اجتماعی #هیجانی #طنز
- نام نویسنده: آزاده رمضانعلی
خلاصه رمان طعم گس زندگی:
من عطرینم
دختری نابینا همه چی رو باهم تجربه کردم
سختی کشیدم
بزرگ شدم
زندگیم مانند گسی در هم پیچیده
این طعم را بارها چشیده ام
و درست جایی که فکر میکردم تمام شده ام
تو آمدی
مرا از باتلاقی که درش افتادم درآوردی….
«خواهرانش با دیدن عطرین پوزخندی زدند.
عطرین که متوجه سنگینی نگاه آنها روی خود شد
آرام سلام کرد که صدای مادرش را شنید:
دیگه چه نیازی به دانشگاه رفتن بود وقتی ناتوانی؟
عطرین بار دیگر دلش شکست.
لقب ناتوان برایش زیادی بود!
ایکاش نابینا نبود و میتوانست زیبایی و بدیهای دنیا را از نزدیک ببیند.
صدای پوزخند خواهرانش را شنید
عطرین برای اولینبار لب به سخن گشود: شاید نابینا باشم
ولی خیلی تواناییهایی دارم که دخترها و پسرت ندارند.
خواهرانش آنا و آرمیتا و برادرش آرشام اخم غلیظی کردند.
از حرف عطرین حرصشان گرفته بود.
پدرش بلند شد و با قدمهای بلند به سمت او رفت.
یقهٔ مانتو عطرین را گرفت.
عطرین برای لحظهای تعجب کرد که ناگهان پدرش
رو به او فریاد زد:
دخترۀ کور، دفعۀ دیگه با گستاخی به دخترای من و پسرم بیاحترامی کنی
دیگه اینجا جایی نداری.»
این رمان ها را اگه نخوندی وب رمان بهت پیشنهاد میکنه: