وب رمان
دانلود رمان میرغضب مهربون

دانلود رایگان رمان میرغضب مهربون

خلاصه‌ی‌‌ رمان : داستان رمان درباره دختری به نام رویا است!
رویا در یکی از محله های پایین شهر همراه با مادرش زندگی می کند.
پدر رویا از دنیا رفته است و رویا تلاش می کند که چرخه زندگی را به دست خودش بگیرد.
او به دنبال یک کار مناسب می گردد اما با پیدا شدن کار، سختی های زندگی اش شروع می شود…
بخشی از متن رمان میرغضب مهربون
خودم رو از پله های خانه آویزون کرده بودم و بلند بلند آواز می خواندم…

آی، هاهاهایییی!!!
بابا: رویا بیا پایین می افتی دختر، اینقدر به این چوب ها آویزون نشو می افتی یه چیزیت میشه ها…
_آخه بابا چرا تو ذوقم می زنی؟!
بابا با خنده گفت: از قدیم گفتن یکی یک دونه خلو دیوونه واقعا راست گفتن!
از پله ها سور خوردم و خودم رو رسوندم به بابا…
_من خول و دیوونه نیستم!
مامان: رامین چیکار داری دخترم رو؟
باز باعث شدی حنجره طلاییش رو به کار بندازه!
_ای وای مامان؟؟؟ واقعا که، اصلا من تو این خانه مظلوم واقع شدم.
بلند شدم و رفتم توی حیاط بزرگمون و نشستم روی تاب سفید رنگم, عاشق تاب بازی بودم.

با اینکه نزدیک بیست سال داشتم و به قول مامانم خانوم شده بودم، ولی باز هم عاشق شیطنت و بازی گوشی بودم!
به پشتی حصیری تابم تکیه دادم و به سرعت خودم رو تاب می دادم…
بابا از پنجره نگاهم می کرد و می خندید، با صدای مامان از فکر بیرون اومدم,
مامان: رویاااا…
سریع اشک هامو پاک کردم و رفتم پیش مامان… 
_بله؟
مامان: کجایی؟ دو ساعته صدات می کنم؟
_ببخشید مامان هواسم نبود!…

https://webroman.ir/?p=3464
لینک کوتاه:
برچسب ها
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!