وب رمان
رمان تاسیان pdf

اطلاعات

رمان تاسیان pdf

خلاصه :
غربتِ ناشی از دیدن جای خالیِ کسی که بودنش واجب است.

وقتی دست و دلت به هیچ کار،

حتی نفس کشیدن نمیرود،

نفس بُریدگی.

یک
ته گلویم می سوخت.

این هوای کثیف و پر از ذرات سرب ریه
هایم را آزار می داد.

امروز از کسی شنیده بودم خوردن یک

لیوان شیر در روز برای این هوا واجب است و فقط یک جمله

در ذهنم تداعی شد: دل خوش سیری چند؟

نگاهی به دفتر نوت کوچک سورمه ای رنگ که روی پایم بود

کردم.

چشمانم میان دفتر نوت و موبایلی که روی پای دیگرم ،

صفحه ی ماشین حساب آن باز بود، رفت و آمد می کرد.

اعداد و ارقام برایم گربه رقصانی می کردند.

https://webroman.ir/?p=1861
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!