داترو: سلطان تاریکی!**او را *رئیس* صدا میزنند. مردی که در سایهها حکمرانی میکند، اما زندگیاش پر از مهمانیهای افسانهای و شرارتهای مرگبار است.*تا اینکه یک خیانت، همه چیز را نابود میکند...*الماس قلب اقیانوس*—گوهری که قدرت او را تضمین میکرد—دزدیده میشود!*همراز شمس*، تنها زنی که جرات مقابله با او را دارد. دختر افسانهای رقیب دیرینهاش، با هوشی که دشمنانش را به وحشت میاندازد.اما او یک اشتباه کرد: *دستبرد زدن به دارایی کسی که نباید!**
در بستر جامعهای سنتی، آهارِ بیوه که از ازدواج با مردی سالخورده میگریزد، به آخرین پناهگاه ممکن پناه میبرد: اتاق اردوان پاشانسب، برادر شوهرش. اردوان که به خاطر عشق ممنوع به همین دختر دو سال قبل تبعید خودخواسته گرفته بود، حالا با بازگشت ناگهانیاش، خود را در برابر همان احساسات قدیمی میبیند. داستان عشقی که در چارچوب سخت سنتها اسیر شده است...