دلنشین، تنها دختر خانوادهٔ دریانوردیان، در آغوشِ رفاه و محبت رشد کرده بود. اما تقدیر، او را به عقد مسیح رادپور درآورده بود؛ مردی که با مهارت تمام، احساساتش را بازی داده بود. اکنون، در شبی که باید سرشار از شادی میبود، او خود را در چنگال خشونتی پنهان مییافت. ترس، اندوه و سردرگمی، وجودش را فرا گرفته بود... فردا چه خواهد شد؟