سی سال پیش خسروخان ثنارو از سر سفره عقد میدزده و بالاجبار به عقد خودش درمیاره ثنا بعد از چند سال خودکشی میکنه و شایعات زیادی از مرگ ثنا در منطقه پیچیدهخسرو خان الان فرزندان و نوه های زیادی داره تنها یادگارش از ثنا نوه ای هست بنام روجاباورود شخص تازه واردی به آن شهر و دیار که ادعای مالکیت سی درصد از اموال خسرو خان رو داره رازهایی از گذشته برملا میشه و تنها شرط عجیب این شخص برای گذشتن از اون سی درصد و سود سالیانش مورد قبول خسرو خان نیست بطوری که شخص تازه وارد ما اقا رادمان مجبور میشه راه های دیگه ای برای رسیدن به خواستش پیدا کنه از جمله دزدیدن روجا....