وب رمان
رمان زنجیر درد کامل

اطلاعات

رمان زنجیر درد کامل

زنجیر درد فایل کامل

 

دانلود رایگان رمان زنجیر درد

خلاصه رمان زنجیر درد کامل :

⚠️و به نام اغازگر درد ، به نام من ،

فاش کننده ، کشنده ، عذاب دهنده .
و من نابود میشوم تا نابود نشوی

، میکشم تا نمیری و در سکوت

دوستت خواهم داشت چون من و

ذات من پیوند خورده با درد است . ♟

من از سربازی سفید تبدیل به

ملکه شدم . من سیاهم یا سفید ؟

رمان زنجیر درد کامل

چند پارت از رمان زنجیر درد کامل:

اویتا

تقریبا دور دهم بود .انقدر عرق کرده بودم

که لباسام کامل بهم چسپیده بودن.
امیر – بس کن خودتو کشتی
کنارم میدوید من تند اما اون اروم ،

قدم های من کجا قدم های اون کجا .
امیر- دما بالای ۳۸ درجه ست بسه
بهش محل نذاشتم که بازوم رو گرفت ،

حس کردم دستم کش امد. خواستم

دستم رو از دستش بکشم بیرون که

محکم تر گرفت . بین نفس

نفس زدنام غریدم – ولم کن
خم شدم و دستم رو گذاشتم رو زانوهام

. حتی نیاز نبود چشمام رو ببندم

صورت اون موجود کثیف رو با چشمای باز هم میدیدم

. حتی تو اوج هوشیاری هم صدای

خنده ی کریه ش رو میشنیدم و موهای

تنم از ترس و نفرت سیخ میشد .

رمان زنجیر درد کامل

بطری اب جلوم گرفته شد .

از دست امیر قاپیدمش و اب یخ رو

روی سرم ریختم تا یکم مغزم اروم بگیره

اما انگار بیشتر گر میگرفتم هر لحظه

علاوه برسایه امیر سایه یه نفر دیگه

زنجیر درد فایل کامل

رو هم دیدم . جالبه ، حتی از روی

سایه هم تشخیصشون میدم

نیک – میدونی دیگه ظرفیت

تلفات نداریم مگه نه ؟

نفسم جا امده بود –

رمان زنجیر درد کامل

امیر- پس خودت رو به کشتن نده

– نمیدم

نیک- اینطور به نظر نمیرسه تو

دمای بالای ۳۵ درجه ۱۰ دور

دور زمین فوتبال دویدی اگه خودکشی

نیست پس چیه
بهش چشم غره رفتم-

سر هر چیزی باید بهت جواب پس بدم
یه لبخند دندون نما زد –

معلومه که نه فقط چندتاش😁
بطری خالی رو پرت کردم

سمتش که تو هوا گرفت

– میرم استراحت کنم کسی نیاد

امیر- بله رییس

راه افتادم سمت ماشین

دستگیره در رو گرفتم

امیر-میرسونمت

شاید فقط من بودم که میدونستم

حالش خوب نیست مثل

من اما اخ نمیگه.

سوار شد روی

صندلی شاگرد نشستم – نیک ؟

امیر – ماشین هست خودش میاد

کولر رو روشن کردم رو بیشترین درجه

رمان زنجیر درد کامل

. ساکت بودم اما به شدت ناآروم

، فکر تو سرم میچرخید انقدر

زیاد که نفسم رو میگرفت

امیر – حلش میکنیم ،

همه مون با هم ، خب ؟ – خودم
امیر – باهم ، خواهش میکنم

اویتا. گیرش میندازیم

یکم صبر کن فقط

ساکت شدم

، همیشه بهترین راه بود شاید اینجوری بقیه

نفهمن چی تو سرم میگذره
نهان
بیت اهنگ ، رقص نور

زنجیر درد فایل کامل

، لولیدنشون توی هم

و حرکات حیوون مانندشون

هر لحظه بیشتر حالم رو به هم میزد

. محیط خفه ی این مهمونی کوفتی

باعث میشد حس خفه گی کنم .

معلوم نبود کدوم گوریه

، نبودنش چیز عجیبی نبود .
ذاکر – یکم دیگه این رفتار ملکه مانندت

رو ادامه بدی مخ ادیب رو میزنی😏
قصدم همین بود یه لبخند اروم زدم

-ادیب ؟

رمان زنجیر درد کامل

ذاکر- اره حسابی جذبت شده
خنده ای کرد و ادامه داد- میگه بعد

از سال ها باعث شدی یادش بیوفته که مرده

یکم دیگه از ابجوم خوردم ،

پا روی پا انداختم تا ظرافتم بیشتر به

چشم بیاد عشوه ی بیشتری

قاطی صدام کردم

– اون چشمم رو نمیگیره

بدجور میخ پاهام شده بود آب دهنش رو قورت داد

– گمونم بدجور عصبانی بشه

وقتی این حرفت رو بشنوه

-من قراره یه ملکه باشم نه

همخواب کسی اینو به ادیب هم بگو

بلند شد- پیامت رو میرسونم

عواقبش با خودت

رفت ، پوزخندی زدم

منم منتظر همینم
حامی

رمان زنجیر درد کامل

یه شات دیگه زدم

– یکی دیگه

پناه –

یه ککتل هم برای من –

هلن چطوره ؟
پناه- به هوش امده ،

زنجیر درد فایل کامل

یه چند ساعتی میشه
– خوبه
پناه- مست کنی کشتمت

تک خنده ای کردم

-من همین حالا هم مست مستم

سرش رو اورد جلو و با دقت بررسی م کرد

پناه- نه اونقدرا

شات جفتمون رو داد بالا – هی 🤨

پناه- بلند شو تا بلندت نکردم

رمان زنجیر درد کامل

بلند شدم ،

خودم رو مست تر از اونی که بودم نشون دادم،

بی تعادل ، تلو تلو خوردم .

پوفی کشید و منو به خودش تکیه داد

زنجیر درد فایل کامل

پناه- تو که ظرفیت نداری بیجا میکنی میخوری😠

– همه که شما نیستن خانووووووووووووووم🥴

خانوم رو عمدا کشیده گفتم ،

تا ماشین منو تقریبا کشید

، شوتم کرد صندلی شاگرد و خودش

پشت رل نشست . این دختر …

پوزخندی زدم
پناه- چه مرگته ؟ 😠

-تو چرا اتقدر زشت و تباهی ؟😁

پناه -زنجیر درد فایل کامل

میذارم پای مستی ت

– بگو جوابی ندارم
انگشت ف.ا.ک.ش رو نشونم داد زدم زیر خنده

پناه – قانع شدی با جوابم – کوچیکه جوابت

ماشین رو یه دفعه شتاب داد – وای وای ترسیدم
پناه- خفه شو

انقدر عصبی اینو غرید که تعجب کردم ،

رمان زنجیر درد کامل

برگشتم سمتش عصبانی بود

دانلود رایگان رمان زنجیر درد

😳.تا خواستم بپرسم چته زد رو ترمز که پرت شدم جلو ،

سریع پیاده شد . کی اوردمون تو کوچه بن بست

. سریع پیاده شدم .

بدن های آش و لاش رو به روم زبونم رو بند اورد

زنجیر درد فایل کامل

. دستاش خونی بود و موهاش

توی صورتش ریخته بود .سریع کشیدمش

و سوارش کردم این سری

خودم نشستم پشت رل .
پناه-تو مستی

رمان زنجیر درد کامل

-به لطف تو همه ش پرید
جعبه ی دستمال رو انداختم تو بغلش

-دستات رو پاک کن
یکی محکم خوابوند توی صورتم

از تعجب چشمام گرد شد
پناه-

صد بار گفتم میخوای جایی بری حواست

رو جمع کن. دنبال تو بودن احمق 😤
دست بردم و موهاش رو کشیدم

– هر چی اون دستای کثیفت رو چرا به من میزنی 🤬
جیغ زد – موهام رو ول کن احمق کودن

آرکا- احمق کودن رو خوب امدی

جفتمون با ترس برگشتیم عقب

😰. لم داده بود رو صندلی و بستنی میخورد ☺️
آرکا – جلوت رو هم نگاه کنی عالی میشه
سریع برگشتم و رو به روم رو نگاه کردم
پناه- تو از کجا پیدات شد ؟ آرکا- اسمو

ن خدا
– اسمون دیگه ؟ آرکا

– اره جایی که فرشته ها ازش میان –

رمان زنجیر درد کامل

 

اها اونوقت میشه بگی چطوری سوار شدی
ارکا- وقتی

تو باشی که از قضا الکل هم زدی

و این مرغ جنگی که

گرفتار کشت و کشتاره

، اونقدرا هم سخت نیست
پناه- هر هر ،خرس تنبل
ارکا- اره دیگه حقیقت تلخه

،

حالا هم راه بیوفتین وگ

زنجیر درد فایل کامل

اویتا میده پاره مون کنن
نیک -از این جلسه های رسمی بیزارم

😫 کراواتمو باز کردم هوفففففففففف

خدایا تنفس، همون موقع امیر امد بیرون

-جوووووووون بابا دخترکش
امیر- دارم خفه میشم 😩
اویتا-باید مرتب باشین
شبیه یه فرشته شده بود اما با جذبه –

کی به تو گفته انقدر خوشگل کنی
اویتا – همونی که به تو گفته کراوات بزنی
سریع به امیر که سه تا دکمه ی بالای

پیرهنش دو باز گذاشته بود اشاره کردم –

یکی از دکمه هاش رو ببنده منم میبندم
اویتا خودش رفت سمت

امیر و دکمه رو بست که امیر شروع کرد

رمان زنجیر درد کامل

غرولند کردن بعدش امدش سمت

من و مشغول بستن کراواتم شد
اویتا- خوشت میاد دخترا

زل بزنن به عضله هات ؟
امیر- اره چرا که نه😏 پزخند شیطونی

زد .یقه م رو مرتب کرد و رفت روبه رو

ش ایستاد و با یه لبخند اروم دستش

رو از روی خط ریش تا عضلات

سینه ی امیر اورد یه دفعه

دو طرف لباس رو گرفت و جرش داد
اویتا – پس اینجوری

زنجیر درد فایل کامل

بیا بعد راهش رو گرفت رفت

. دهنم باز مونده بود ،

امیر زد زیر خنده – کوفت، ببند فکر کردم

رمان زنجیر درد کامل

باید چشمامو ببندم 😳
امیر – 😂😂😂😂😂
-دختره روا… با دوباره امدنش

سکته ای ساکت شدم اویتا

– بیشتر ۵ دقیقه منتظر نمیمونم
امیر
کنارش راه میرفتیم کسی

جرات نمیکرد سر راهش باشه اما

از طرفی نمیتونستن نگاه نکنن.

دیدن اویتا براشون

یه لذت کابوس گونه بود .

اون زیبای ترسناک بود.

رمان زنجیر درد کامل

نیک- معمولا اینجا رو خلوت نمیکردن؟
اویتا- میخوان بی اهمیت بودن منو

بهم بفهمونن ، حساس نشین
پوزخندی زدم – بخوان هم نمیتونن
رسیدیم به اتاق کنفرانس بی اهمیت

به منشی رفت سمت در اتاق

. منشی بدو بدو امد دنبالمون
منشی- جلسه دارن شما نمیتونین برین داخل

از بس سریع دنبالمون امده بود

نفسش گرفته بود
نیک- هی ریلکس خوشگله😄
منشی – اما… نیک- از قبل هماهنگ شده😉
چشمکی به منشی زد که بدبخت موند ،

خنده م رو قورت دادم ، یه دیقه وایس

ا اویتا کوش ؟ با شنیدن

رمان زنجیر درد کامل

صدای شکستن شیشه برق گرفته خودمو رسوندم داخل .
این چه وضعیه ؟ بادیگاردا مث ت

په رو هم افتاده بودن و اویتا روشون نشسته بود

.😯 هر ۵ تا عضو انجمن

زنجیر درد فایل کامل

گوشه اتاق کز کرده بودن
نیک- جلوش رو نگیریم ؟
به تپه ی انسانی رو بهروم اشاره کردم

– اونوقت ما هم به اونا اضافه میشیم
اویتا- من ادم بازی کردن نیستم پا روی پا انداخت

– ادم جنگم ، میدونین تو جنگ چیکار میکنن ؟
تکه شیشه ای رو توی دستش تکون داد

و فرو کرد تو پای یکی از بادیگاردا ،

ریلکس بلند شد

رمان زنجیر درد کامل

اویتا- خون میریزن مارچ خرفت صداش درامد

– من خون تو رو میریزم دختره ه.ر.ز.ه
– به نفعته حساب شده تر حرف

بزنی پیرمرد
مارچ – حواست باشه داری باکی

حرف میزنی وگرنه بد تاوان پس میدی

رمان زنجیر درد کامل

https://webroman.ir/?p=2717
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!