وب رمان
رمان نور چشمانم باش pdf

اطلاعات

رمان نور چشمانم باش pdf

نام  : رمان نور چشمانم باشpdf

نویسنده : عاطفه میاندره

ژانر : #عاشقانه

خلاصه :

تالار خالی از هیاهوی ساعتی پیش، در سکوتی محض فرو رفته بود … دخترک با آن لباس سفید روی صندلی وسط سالن خسته نشسته بود …  مردمک هایش روی جایگاه خالی عروس و داماد لغزید …  صدای پایکوبی ها هنوز در گوش هایش زنگ می خورد … دست زدن ها … کِل کشیدن ها … سرش را به شدت تکان داد … چند بار … هجوم افکارش بغضی خفه کننده را مهمان گلویش کرد … قطره اشکی از گوشه ی چشمانش سر خورد روی گلبرگ های سفید

آنها را با بغض و درد زیر بینی گرفت. چشم بست و عمیق بو کشید. صدای قدم هایی آمد. آرام سر چرخاند … آنالی؟ فقط نگاه کرد به پسرعموی ته تغاری اش. پاشو بریم … انگار بعضی ها قصد دارن دنبالمون بیان! کیا؟ فامیل های مامانت … بگو برن …  او گره ی کرواتش را کمی شل کرد … نمیشه که! نگران نباش … دورشون میزنم … پاشو … دسته گل را روی میز رها کرد. کف پاهایش می سوخت، انگشتانش بیشتر … چرا می لنگی؟ کفش اذیتم می کنه

نگاه پسرک به دسته گل افتاد … گل؟ نمی خوامش … پسرک دست دراز کرد سمت آن … شاهرخ! نمی خوامش! بیرون کلی آدم هست … بگیر … بغضش گرفت … شاهرخ همبازی روزهای خوش کودکی اش بود … شاهین بی غیرت! چشمان آنالی پُر آب شد … آنی … بس کن! جز شاهرخ هیچکس آنی صدایش نمی زد … از همان کودکی …

 

https://webroman.ir/?p=1471
لینک کوتاه:
نظرات

نام (الزامی)

ایمیل (الزامی)

وبسایت

ورود کاربران

مطالب محبوب
  • مطلبی وجود ندارد !
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!