وب رمان
دانلود رمان بی تو در همه ی شهر غریبم pdf |اثر مریم صناعی
  • نام: بی تو در همه ی شهر غریبم
  • ژانر: عاشقانه، ازدواج اجباری
  • نویسنده: مریم صناعی
  • ویراستار: وب رمان
  • تعداد صفحات: 267

دانلود رمان بی تو در همه ی شهر غریبم pdf |اثر مریم صناعی

 

اسم رمان : بی تو در همه ی شهر غریبم

نویسنده : مریم صناعی

ژانر : عاشقانه، ازدواج اجباری

تعداد صفحات : 267

سارا دختر خود ساخته ای که مادرشو در دوران کودکی از دست داده و با پدرش زندگی میکنه و به تازگی با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شده ، با خواستگار عجیب و غریب مواجه میشه که ایشون پسر رییس پدرش هست و پاسخ منفی اخراج پدرش رو به همراه داره اما سارا زیر بار این ازدواج نمیخواد بره و تصمیم میگیره خودش مشغول به کار بشه، با کمک رضا ( پسر عموش) خیلی زود تو یه شرکت استخدام میشه که حوادثی رخ میده که باعث میشه کلا مسیر زندگیش تغییر کنه…

خلاصه رمان :

پشت هر کوه بلند،سبزه زاریست پر از یاد خدا
وندر آن باغ کسی میخواند :
” که خدا هست ، دگر غصه چرا؟ ”
آروز دارم : خورشید رهایت نکند
غم صدایت نکند
ظلمت شام سیاهت نکند
و تو را از دل آنکس که دلش با دل توست
حضرت دوست جدایت نکند.
قطعا زندگی فراز و فرودهای زیادی داره…
این ما هستیم که باید در فراز ها فروتن و در فرودها مقاوم و استوار باشیم…
” بی تو من در همه ی شهر غریبم ” رمانیست پر از فراز و فرود، دختری که مادرش رو در کودکی از دست داده و
با پدرش زندگی میکنه
پدری که به خاطر خطایی در گذشته، محکوم به تحمل سختیهاست و دخترش رو هم ، به نوعی نا خواسته با این
سختی ها درگیر میکنه …
همه چیز خوب پیش میرفت، سارا تازه فارغ التحصیل شده بود و زندگی آرومی داشتند، اما با ورود خواستگار ،
طوفانی به پا شد که در جریان تالطم دریای زندگی، پدر و دختر غرق شدند…
صدای زنگ در بدجور رو اعصابم بود، طرف ول کن هم نبود و پشت سر هم زنگ میزد ، با بی حالی ملحفه رو از
روم کنار زدم و آیفون رو جواب دادم : بله؟
– چه عجب، بالاخره جواب دادی

دکمه آیفون رو زدم و به طرف در رفتم و جلوی در ایستادم ،صداش از تو راهرو در حالی که نزدیک میشد به گوش
میرسید : یه ساعته جلو در معطلم تا خانوم از خواب ناز دل بکنن
دیگه بالا رسیده بود و حالا مقابلم با اخم ایستاده بود، در حالی که نفس نفس میزد گفت : این چندمین باره منو
پشت در نگه داشتی؟
بعد ابروهاشو بالا برد و پرسید : صورتتم نشستی؟
خنده م گرفت، آغوشمو براش باز کردم و گفتم : نه منتظر تو بودم بیای برام بشوری
– چشم. الان، صبر کن چادرمو آویزون کنم
بعد دستمو پس زد و از کنارم رد شد و روی مبل نشست و سرشو به پشت مبل تکیه داد
میدونستم الان خیلی عصبانیه، حق هم داشت هوا خیلی گرم بود و منم اونو تو گرما پشت در نگه داشته بودم،
طاهره گرمایی بود و وقتی گرمش میشد به شدت عصبی میشد، برای دلجویی صداش کردم : طاهره؟
جوابی نداد و صورتشو به سمت دیگه ای چرخوند
کشدار تر از قبل گفتم : طاهره جووونم؟
باز هم سکوت
با بغض ساختگی گفتم باشه جواب نده اگه عروسیت اومدم؟
یهو سرشو سمتم برگردوند و با تهدید گفت : بخدا سارا اگه یه بار دیگه منو معطل کنیا، دیگه نه من، نه تو…
خواهشا از نقطه ضعف منم سو استفاده نکن، اه، هر چی میشه عروسیت نمیام
– باشه بابا حالا جوش نیار شوخی کردم
– اصلا شوخی قشنگی نبود
– خیلی خب، من برم چای بذارم
– تو برو دست و صورتت رو بشور خودم آماده میکنم
چای ساز رو روشن کردم و رفتم تا دست و صورتمو بشورم، وقتی برگشتم طاهره چای رو دم کرده بود و پشت میز
غذاخوری نشسته بود
منم مقابلش پشت میز نشستم و پرسیدم : چه خبر؟
– همه خبرا پیش شماست، بگو ببینم خواستگاری دیشب به کجا رسید؟

خلاصه کتاب
سارا دختر خود ساخته ای که مادرشو در دوران کودکی از دست داده و با پدرش زندگی میکنه و به تازگی با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شده ، با خواستگار عجیب و غریب مواجه میشه که ایشون پسر رییس پدرش هست و پاسخ منفی اخراج پدرش رو به همراه داره اما سارا زیر بار این ازدواج نمیخواد بره و تصمیم میگیره خودش مشغول به کار بشه، با کمک رضا ( پسر عموش) خیلی زود تو یه شرکت استخدام میشه که حوادثی رخ میده که باعث میشه کلا مسیر زندگیش تغییر کنه...
https://webroman.ir/?p=6889
لینک کوتاه:
برچسب ها
دیگر آثار
    نظرات

    نام (الزامی)

    ایمیل (الزامی)

    وبسایت

    ورود کاربران

    مطالب محبوب
    • مطلبی وجود ندارد !
    کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " وب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!